Wednesday 28 May 2008

مقتول زنده است


حمید خاموش
در ای میلی که برای یک لیست از جمله برای ما فرستاده اند ماجرای تلخ برخورد با جوانی را تعریف کرده اند که در زیر می خوانید. قتل ناموسی و برخوردهای ضد انسانی ای که با زنان میشود ریشه در نابرابری زن و مرد و زن ستیزی مذهبی دارد. چرا باید زن ها در خانه بمانند و اگر بدون رضایت پدر یا برادر با مردی رابطه داشته باشند یا کشته می شوند و یا چنین رفتار ضد انسانی ای با آن ها می شود.
نابرابری زن و مرد و اجحافاتی که در حق زنان می شود و عمدتا در در کشورهای اسلام زده غلیظ تر و ضد انسانی تر هستند. زن ها از طرفی به خاطر رابطه به اصطلاح نا مشروع (بدون اجازه مردهای فامیل) کشته می شوند و درمواردی مجبور به ازدواج با مرد مورد نظر مردهای فامیل می شوند. یعنی زندگی ومرگ و آینده زن ها در این فرهنگ های متحجر و عقب مانده در دست مرد هاست. در این فرهنگ که عمدتا توسط حکومت های اسلامی زنده نگه داشته می شوند و با انواع قوانین زن ستیز عملا تبلیغ میشوند، زن ها موجودات شیطان صفتی به شمار می آیند که باید همیشه تهدید به مرگ بالای سرشان باشد تا خطا نکنند و باعث ننگ خانواده نشوند. زن نه به عنوان یک انسان کامل که می تواند برای زندگی و آینده و اندامش تصمیم بگیرد بلکه به عنوان کالا و دارائی مرد های قبیله برای معامله و و زد وبند به حساب می آید. می دهندش و میگیردنش که روابط دیگران بهتر شود. حق انتخاب ندارد و باید مطیع باشد.
ولی نباید به این شرایط ضد انسانی تمکین کرد. نباید اجازه داد این اتفاقات دور و بر ما بیفتد. نابود کردن زندگی، آینده و شخصیت یک انسان جنایتی است که نمی شود و نباید در مقابلش سکوت کرد. این محصوصا وظیفه جوانان است دختران و پسرانی که میخواهند آزاد و برابر زندگی کنند و برای آینده و زندگی شان خودشان تصمیم بگیرند. اعتراض و ایستادگی در مقابل این شرایط وظیفه هر انسان شریفی ست. اگر در ماجرائی که در زیر می خواند جوانان دخالت می کردند و مانع این عمل وحشیانه می شدند، مطمئنا میتوانستند جلوی این جنایت را بگیرند. باید بر فضای ضد انسانی ای که حکومت به آن دم میزند غالب شد. جوانان نباید اجازه بدهند با آنها مثل برده رفتار شود که در صورت تخطی از زندگی ساقط شان کنند. اما یک نکته در این نوشته در باره مردان و پسران محله جفعر آباد گفته میشود. آیا ارزیابی علی درست است؟ خوانندگان دیگر نظرشان چیست؟ ( نوید مینایی)
دختر وپسری که معشوق یکدیگر بودند از خانه و خانواده و تمام این عقاید مذهبی و غلط قدیمی فرار می کنند و به تهران می روند. پس از یک هفته خانواده دختر فرزندشان را پیدا می کنند و خانه باز می گردانند.
خانواده دختر که گویا چند پسر بزرگ نیز دارد از شدت خشم بلایی به سر دختر می اورند که می تواند مساوی با قتل ویا سنگسار باشد. و لی یک قتل ناموسی با این تفاوت که دختر هنوز هم زنده است. یک مرده ی زنده .
برادران دختر گیسو و ابروهای دختر را با تیغ می تراشند وباسیخ داغ روی گونه ها و پیشانی دختر علامت می گذارند ودر داخل کوچه به دنبال خود بر روی زمین می کشند. آنچنان صحنه ی فجیحی بود که اغلب مردم به لکنت زبان افتاده بودند و ترس بر اندام هایشان می لرزید.
مردان و پسران محله جعفر آباد کرمانشاه بعد از دیدن این صحنه با خشم فراوان به زنان و خواهران خود نگاه می کردند. دختر های محل با دیدن این صحنه و نگاه های خشمگین وکینه توزانه ی برادران و پدرانشان از شدت ترس زبانشان بند آمده بود و چهار ستون بدنشان می لرزید.
دعا مرد. همان دختر را می گویم که اینقدر مشت ولگد سنگ کوچیک وبزرگ اهل خانه و عشیراش را خورد تا زیر دست وپای آنها در مغابل چشم های پر از خشم شان جان داد.
اما این ماجرا چه؟
این یک قتل ناموسی بود که مقتول ان زنده است. انسان زمانی معنی دارد که بتواند در جامعه کنار همنوع های خویش زندگی کند و با آنها در ارتباط باشد اما خانواده این دختر اورا از جامعه ترد کردند سر وصورتش را تراشیدند وبر گونه هایش سیخ داغ کشیدند و در مقابل همگان او را به دنبال خود روی زمین کشانندند و او را گوشه نشین خانه کردند.
اما همه ی ما در آنجا ساکت فقط تماشا می کردیم . زنها می ترسیدند و در چشم مردها خشم نفرت از جنس زن می درخشید.

1 comment:

Anonymous said...

Очень хорошая информация и прямо в точку . Я не знаю, если это действительно лучшее место, чтобы спросить, но делать вы, ребята, есть какие-то мысли о том, где работают некоторые профессиональные писатели? Благодаря в отношении заранее :) !