Wednesday 21 May 2008

حجاب: اینجا نمی شود ایستاد!

یادداشتی در حاشیه مقاله فاطمه صادقی
نوشته فاطمه صادقی با عنوان "چرا حجاب" که در این شماره جوانان کمونیست میخوانید ، در نوع خود شاید کم نظیر باشد. میگویم در نوع خود، چرا که انتقاد و اعتراض به حجاب در طیف سیاسی که خانم صادقی هنوز کم و بیش به آن تعلق دارد کار آسانی نیست. خط قرمزی است که وقتی از آن عبور کردید آنوقت دیگر جزو اپوزیسیون واقعی میشوید و موقعیت اپوزیسیون قانونی و خودی را از دست میدهید. آنوقت دیگر جزو "بچه مسلمان" هایی که حالا میخواهند تعبیر مدرن و مطابق روز از حجاب بدهند و در واقع بقاء و دوام آنرا توجیه کنند، نیستید. آنوقت میشوید چیزی در حد "فمینیست" و "کمونیست" و "ضد انقلاب". خیلی که پارتی داشته باشید در صف "براندازان نرم" قرار میگیرید. برای مثال، برای اینکه ببینید جایگاه حجاب چیست به شیرین عبادی (در جناح راست همین طیف قرار دارد) دقت کنید که چطور حتی در خارج از کشور نیز آن روسری لعنتی را زیر گلویش سفت گره میزند. حال آنکه هرکس میتواند ببیند که ایشان چندان هم اهل حجاب و روگرفتن نیست و بقول دوم خردادی ها اصلا "لائیک" هستند. بقول خانم صادقی حجاب با مساله قدرت مربوط است!
حجاب یک ملاحظه سیاسی غیر قابل سازش برای جمهوری اسلامی است. اعتراض جدی به حجاب همان و قرار گرفتن در صف آن دهها میلیون زنی که 17 -18 مرحله "تامین امنیت اجتماعی" علیه شان راه انداخته اند و از خامنه ای تا رفسنجانی وا خاتمی و احمدی نژاد و همه برادران بسیج و حوزه و سپاه و نیروهای انتظامی و همچنین همه موشک های بالستیک و بمب اتمی در حال ساخت جمهوری اسلامی مقدمتا علیه آنها نشانه رفته است، همان. این کاری است که خانم صادقی دارد انجام میدهد. پس خانم فاطمه صادقی واقعا شجاعت و جسارت کرده است که بعد از این همه جنگ و زد و خورد خونین خیابانی و هرروزه بر سر حجاب آمده و در یک سایت علنا اعلام کرده "به حجاب اجباری" اعتراض دارد!؟ پس آیا آنها که در قسمت نظردهی این مقاله در "سایت میدان زنان" ایشان را بخاطر شجاعت و "بحث علمی" مورد لطف قرار داده اند، محق بوده اند؟
هم بله و هم خیر. بستگی دارد کجا بایستید. برای کسانی نظیر من که از همان روز اول به حجاب از بیخ و بنیاد اعتراض کرده است، نه چندان جسارتی در کار است و نه حتی رادیکالیسم واقعی و عمیقی اینجا هست. نه حتی فی الواقع این موضوع اهمیتی دارد که ایشان دختر فلان "آیت الله" بوده و حالا چنین به "حجاب اجباری" اعتراض میکند. چرا که از اینگونه اعتراضات از درون قبلا هم بوده است. بعلاوه هرکس را باید به اعتبار خودش محک زد. آنها که مقاله قاطمه صادقی را اینور و آنور میفرستند و زیرش مینویسند دختر فلانی، دارند به ایشان توهین میکنند! بنظرم کار خانم فاطمه صادقی در خود اهمیت دارد، اما اهمیت آن در "شجاعت" و "رادیکالیسم" ایشان نیست.
اهمیت این مقاله در آنست که خانم صادقی جزو اولین ها در همان طیف سیاسی شان هستند که دارد علیه "حجاب اجباری" صراحتا و با لحنی تند و کوبنده اعتراض میکند. تا بحال لااقل من ندیده بودم کسی از این طیف علنا حتی این اندازه "شجاعـت" و "رادیکالیسم" از خودشان نشان بدهند. طیفی که خانم صادقی در رایکال ترین بخش آن ظاهر میشود یا داشتند آش می پختند و یا حتی حجاب را مایه لطف به زنان میدانستند و یا حداکثر به اعتراض به دیه و قوانین اسلامی مشغول بودند و وارد خط قرمز حجاب نمی شدند. خانم فاطمه صادقی وارد این حیطه ممنوعه شده است و دارد نهایت "رادیکال" شدن و منتهای "شجاعت" این طیف را نشان میدهد. ولی درست بهمین دلیل در عین حال تناقضات و کمبودها و ماهیت راست و غیر رادیکال و غیر شجاعانه خط و مشی سیاسی که ایشان هنوز در آن گرفتار است نیز بیرون میزند.
بگذارید اینرا کمی توضیح دهیم.

طیفی که ایشان هنوز ته مایه تعلق به آن را حفظ کرده است، همان است که قبلا از آن بعنوان "فمینیسم دوم خرداد" یاد کرده ایم. (1) کسانی که ظاهرا میخواهند فمینیست باشند اما نهایتا و حداکثر از جناح رادیکال و خارج از حکومتی دوم خرداد سر درمی آورند. همانطور که "لیبرالیسم" و "جامعه مدنی" دوم خردادی ها عاریتی بود، فمینیسم و رادیکالیسم این دوستان هرکاریش بکنید از "آش نذری" و کنار آمدن با برادران اصلاح طلب و حداکثر آیت الله فمینیست صانعی فراتر نمی رود. اگر از این فراتر برود به ضد خود تبدیل میشود! و این دقیقا وضعیتی است که خانم صادقی در معرض آن قرار گرفته است.
راست های این طیف کسانی مثل همان شیرین عبادی ها هستند که بخاطر تلاش برای آشتی دادن اسلام و حقوق بشر جایزه نوبل هم گرفت و البته به جایی نرسید. پرچمدار خط منسجم این طیف کسانی مثل نوشین احمدی ها هستند که سعی میکنند به نیروی بدنه اجتماعی و حرکاتی چون "کمپین یک میلیون امضاء" و از پایین به "فمینسم عامه مسلمان" خود جامه عمل بپوشند. اما مشکل اساسی این خط این است که بدنه مورد خطابش رادیکال تر از آنست که وقتی به میدان بیاید از در سازش با جمهوری اسلامی و اسلام درآید. "فمینسم عامه مسلمان" (اصطلاح خانم نوشین احمدی است) جامه تنگ و ترشی بر تن کسانی است که از حجاب و بی حقوقی وحشتناک زنان به تنگ آمده اند.
اما جایگاه خانم فاطمه صادقی این وسط چیست؟
از گذشته و سابقه ایشان خبری ندارم اما تحلیلا میتوان گفت اهمیت مقاله او در این است که میکوشد به این "فمینیسم عامه مسلمان" جانی تازه و رنگ و بویی علمی و رادیکال بدهد. سعی میکند زنانی را که هر روز دارند علیه حجاب میجنگند را به این جریان وصل کند. به مضمون نقد ایشان به حجاب پایین تر بطور خلاصه اشاره میکنیم. اما سوال واقعی این است که ضرورت این رادیکال شدن از کجا آمده است؟
بنظر من فشار آن بدنه رادیکال و بخصوص اعتراض اش علیه حجاب چنان وسیع است که علی الحساب محصولاتی چون مقاله "چرا حجاب" خانم فاطمه صادقی را حتی به این طیف تحمیل کرده است. به آسانی میتوان دید که در پس این مقاله چه رادیکالیسم و شجاعت واقعی علیه حجاب نهفته است که برای نشان دادن خود ناگزیر است قالب تنگ فمینیسم دوم خردادی و استدلالاتی که فاطمه صادقی در آن گرفتار است را بشکند. خانم صادقی هم اگر با خودش صادق باشد می بیند که وقتی بخواهد علیه حجاب پیگیر باشد باید از کل چهارچوبه ای که هنوز در آن اسیر است بیرون بیاید. باید علیه کل وضع موجود باشد. باید مثل مارکس دست به ریشه ببرد و کل این اوضاع و احوالی که برای بقاء خود بر بردگی جنسی زن و حجاب بعنوان سمبل آن آویزان شده را نقد کند. فمنیسم حتی در رادیکالترین اشکال آن پاسخ این جمهوری اسلامی و آپارتاید جنسی و حجاب اش نیست.
اینجا لازم است چند نکته در مورد مضمون بحث گفت. هرچند فرصت من کم است و به ناگزیر عجله عجله ای و نامسنجم این نکات را مطرح میکنم.

اصل حرف خانم صادقی چیست؟ اینکه مساله حجاب به "قدرت" مربوط است و ربطی به "اخلاق و دین" ندارد. خب همینجا کلی سوال مطرح میشود. مثلا: مگر خود "اخلاق و دین" به "قدرت" مربوط نیست؟ چرا ایشان میخواهد اخلاق و دین را که اتفاقا بشدت زن ستیز و مرد سالارانه است را از زیر تیغ انتقاد در ببرد؟ آیا اینجا منظور از "قدرت" همان نیست که تعبیری ایدئولوژیک و آرمانی از اسلام و دین و اخلاق دارد؟ آیا قدرت به جناح و بخش معینی از جمهوری اسلامی محدود نمی شود؟
وانگهی، اگر بپذیریم که حجاب به "قدرت" مربوط است، که البته هست، سوال این است که خود این قدرت به کجا مربوط است؟ اصلا چرا قدرت داریم؟ چرا دولت داریم؟ چرا "ماموریت مقدس دولت" داریم؟ بطور مشخص جمهوری اسلامی چرا شکل گرفت؟ ماموریت اش چه بود؟ حجاب و حمله به زنان را برای چه میخواست و هم الان برای چه نمی تواند از آن دست بردارد؟
این سوالات برای خانم صادقی مطرح نیست. چرا نیست؟ چون فکر میکند قدرت از ذهن "انقلابیون" (و عمدتا مرد) بیرون آمد که دنیا را تبیین کرده بودند و حالا میخواستند تغییر دهند. حال آنکه عکس این صحیح است. ذهن و تعبیر این "انقلابیون" ساخته و پرداخته دنیایی است که در مقابلش قرار گرفتند. جمهوری اسلامی در مقابل انقلاب 57 و برای سرکوب آن شکل گرفت. کارگران و مردم شاه را انداختند و بورژوازی چاره ای نداشت که افسارش را دست خمینی و جنبش اسلامی اش بدهد. "ماموریت مقدس" رژیم اسلامی که البته هنوز ادامه دارد چیزی جز این نبود که جامعه انقلابی و سر به شورش بلند کرده را سرجایش بنشاند و نشان بدهد که میتواند الگویی برای اداره امور مشترک سرمایه دارها باشد. حمله به زنان و حجاب یک ابزار بسیار مهم جمهوری اسلامی برای حاکمیت و سرکوب بود و هنوز هم بشدت هست. اینکه اسلام در این مورد چه گفته و چه روایتی دارد و ندارد هنوز باقی ماندن در سطح ظاهر بحث است.
البته الحق خانم صادقی نکات جالبی را در این زمینه میگوید که من نمی دانستم. اینکه گویا حتی با اوراد اسلامی هم نمی توان این حجاب موجود را درست و حسابی توجیه کرد. ولی جایی که خانم صادقی میخواهد بایستد جای ایستادن نیست. بالاخره اگر یک آخوند با پشم انبوه تر و تعداد شیپیش های بیشتر فتوا بدهد که شریعه اینرا گفته کافی است تا مشتی اوباش با تفنگ و بمب و زندان و تیغ و اسید و سنگسار و غیره راه بفتند و به زور حجاب سر زنان و از جمله خانم صادقی کنند و همان فتوا بشود دین. مگر خود دین های موجود دنیا و مثلا اسلام جز به همین طریق شکل گرفته اند؟ مگر همه آیه های الهی جز بیان منافع مادی معینی است که از زبان شارلتانهایی که داعیه ارتباط با یک موجود موهوم داشته اند در آمده است؟
و بالاخره ایشان خیلی اصرار دارد که بگوید با "حجاب اجباری" مخالف است. مگر حجاب اختیاری هم داریم؟ اگر این حکومت اسلامی نبود، اگر به زور اینهمه جنایت حجاب را به زنان و به جامعه تحمیل نمی کردند و با این همه جنایت حفظ اش نمی کردند، اگر همان اخلاقیات زن ستیز و مردسالارانه در جامعه مسلط نبود و توسط "قدرت" حفاظت نمی شد، اگر دین (که همه از دم ضد زن اند) ایدئولوژی حکومت ها و طبقات استثمارگر نبود و میلیاردها دلار هر روز خرج سرپا نگاه داشتن "صنعت دین" نمی شد، میخواهم بدانم کدام زنی به "اختیار" حجاب سر میکرد؟ اصلا چرا باید این کار را بکنند؟ تنها در صورتی که دنیا را وارونه ببینیم، یعنی فکر کنیم گویا آدم ها برای آزار خودشان دین درست میکنند و اخلاقیات عقب مانده و ضد زن خلق میکنند و حجاب و کیسه و قفس برای خودشان درست میکنند آنوقت میشود از "حجاب اختیاری" صحبت کرد.
وانگهی آیا حجابی که خانواده های مسلمان سر دختر بچه های معصوم و بی زبان میکنند "اختیاری" است؟ دوست دارم بدانم نظر خانم صادقی در مورد حجاب کودک چیست؟
آیا کسی که مخالف "حجاب اجباری" است، حاضر است که معلم دختر یا پسرش "حجاب اختیاری" سر کند و هر روز با چارقد و چاقچور و مقنعه و بورقه و یا کیسه سیاه اسلامی بعنوان معلم بچه های معصوم سر کلاس درس حاضر شود؟ اگر معلم پسر یا دختر خانم صادقی با تی شرت هیتلر سر کلاس حاضر شود و کله اش را بشیوه اسکین هد ها بتراشد و بازوبند صلیب شکسته فاشیستها را به بازو ببندد و بگوید اینها "اختیاری" است، آنوقت ایرادی نیست؟ چون به اختیار خودش این کارها را کرده است؟ آیا دولت در مورد سرنوشت آن بچه ها مسئول نیست؟ آیا تبلیغ فاشیسم در مدارس مجاز است؟ مگر حجاب کمتر از صلیب شکسته فاشیستها آدم ها را نابود کرده و در کوره های آدم سوزی اجتماعی سوزانده است؟
از این دست سوالها باز هم میشود طرح کرد. بنا بر این مخالفت با "حجاب اجباری" کافی نیست. باید علیه حجاب اعتراض کرد. حجاب باید تماما برچیده شود. باید دولت از شهروندانش و از کودکانش در مقابل حجاب این صلیب شکسته اسلام سیاسی دفاع کند. حجاب میتواند مثل مذهب مساله خصوصی هرکسی بشود، اما باید از دولت و آموزش و پرورش کاملا جدا شود. همانطور که دولت مذهبی نداریم، دولت پرو حجاب هم نباید داشته باشیم. خانم صادقی و دوستانشان در این مورد چه فکر میکنند؟
بالاخره باید کمی مشخصتر هم حرف زد. امثال خانم صادقی علاوه بر نوشتن مقالاتی نظیر "چرا حجاب" چه کارهای مشخصی در مورد مبارزه با حجاب را پیشنهاد میکنند؟ چرا مثلا کمپین یک میلیون امضاء پای خواست الغای حجاب نیاید؟ چرا مثلا لااقل در اینترنت و در عکس هایی که پای مقالات میگذارند حجاب از سر برندارند؟ میدانم که خانم صادقی و دوستانشان در فضای علنی و قانونی کار میکنند، اما سوال این است آیا نمی شود رادیکالترین از این در همین فضا کار کرد؟
و در پایان یک نکته حاشیه ای را هم اشاره کنم. خانم صادقی در مقاله شان جمهوری اسلامی را در کنار نئو کانهای آمریکا و "دولتهای کمونیستی سابق" قرار میدهد. اینجا به نظر من ایشان در دام تبلیغات ضد کمونیستی و جنگ سردی افتاده است و یا شاید هم خودشان به آن اعتقاد دارد. آن "دولت های کمونیستی سابق" هرگز کمونیست نبودند. بلکه دولتهای یک قطب جهانی سرمایه داری بودند. سرمایه داری دولتی که برای شکست دادن انقلاب کارگری اکتبر و مقابله با محوبیت سوسیالیسم به بورژوازی تحمیل شد. همچنانکه در غرب هم جناح چپ بورژوازی و سرمایه داری دولت رفاه میدان دار شد. چه سرمایه داری دولتی شرق و چه سرمایه داری دولت رفاه غرب از هر لحاظ که بگیرید صد پله به نئوکانهای آمریکا و جمهوری اسلامی شرف داشتند. گرچه کل دنیای نظم نوین جهانی و نئوکانها و اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی نهایتا محصول همان سرمایه داری دوره جنگ سرد و تناقضات و بن بست های آن است، ولی ارتجاع و عقبگردی که در دوره حاضر شاهد آن هستیم در طول تاریخ نظیر ندارد. چون موضوع مقاله خانم صادقی موقعیت زنان و حجاب است خوب است در مورد موقعیت زنان در شوروی سابق (که اساسا تحت تاثیر انقلاب اکتبر متحول شد) کمی بررسی کند و به این فکر کند که "قدرت" ها همانطور که سعی میکنند حجاب و ستم بر زن و عقب ماندگی و خرافات و تبیعض و نابرابری را بعنوان حقایق و ضرورت ها توجیه کنند، با همان شدت هر روز مشغول تبلیغ علیه کمونیسم هستند.
------------------
1) به "فمنیسم دوم خرداد، نقدی بر مقاله نوشین احمدی" در جوانان کمونیست 280 رجوع کنید. اینجا هم میتوانید ببینید:
http://rofagha-sjk2.blogfa.com/post-43.aspx

No comments: