Wednesday 23 April 2008

سمت تاریک!

ندا نوشین، ایران
حالا که به روز جهانی کارگر نزدیک می شویم شاید بد نباشد گوشه ای از آنچه برزنان کارگر و یا نیروی کار ارزان تر که اتفاقا بازده ای بیشتری نیز دارند را مورد بررسی قرار دهیم.
پس از آغاز جریانات اصلاحات در سال هفتاد و شش و اوج گرفتن روند ورود دختران به دانشگاه ها عده ای نگران روزهایی بودند که جمعیت جوان جویای کار سال های بعد را به طور اکثریت دخترانی تشکیل دهند که هنوز در پیچ و خم های نگاه سنتی خانواده و جامعه بر زندگی اشان قرار دارند و فاصله سنت تا زندگی مدرن را تنها چهار سال درس خواندن در دانشگاه نتواند پر کند. بعد از گذشت ده سال از آغاز آن روزها حالا میزان پذیرفته شدگاه زن دانشگاه ها نسبت به مردان رقم قابل توجه ای شده جهش عظیمی در حوزه ورود زنان به جامعه صورت گرفته. این جمعیت جوان تحصیلکرده حالا به دنبال درهای تازه ای از زندگی آزاد و مدرن می گردد و طبیعی است که داشتن شغل مناسب اولین گام در جهت داشتن زندگی مستقل خواهد بود؛ اما از آنجایی که دولت نه تنها قوانینی برای حمایت از فارغ التحصیلان جویای کار به تصویب نرسانده است بلکه نسبت به شرایط موجود کاملا منفعلانه و بی تفاوت نشان می دهد شرایط عجیبی در بازار کار زنان حاکم شده است.
در آشفته بازار سیاسی و اقتصادی که دیوانگان حکومت در تمامی عرصه ها به راه انداخته اند کمتر نهاد مدنی مسئولیت آنچه بر زنان تحصیلکرده جویای کار می رود رابرعهده می گیرد. شاید همین بی توجهی عمدی نسبت به مسائل معیشتی زنان است که باعث شده تا دختران جوان پس از گرفتن مدرک دانشگاهی اشان و بعد از گذراندن حدالقل 16 سال درس خواندن حاضر می شوند در مشاغل کاملا غیر مرتبط با رشته تحصیلی اشان و در برابر حقوقی کاملا ناچیز که از حدالقل حقوق پایه مصوب وزات کار هم برخوردار نیست مشغول به کار شوند. قوانین کار نه تنها به نفع کارگر وضع نمی شود بلکه در جهت سست کردن پایه های امنیت شغلی او و در راستای خدمت رسانی به کارفرمابه تصویب می رسد.
گروه عمده ای از دختران تحصیلکرده به عنوان منشی یا بازاریاب فروش یا صندوق دار استخدام می شوند و دیگر فرقی نمی کند کارشان در بنگاه معالات ملک باشد یا ویزیتور یک شرکت بی نام و نشان دارویی؛ بهداشتی ویا کار کردن در یک رستواران تا اواخر شب و از انجایی که زنان کمتر دست به ایجاد گروه های صنفی و یا تشکل های حمایتی می زنند و معمولا به دلیل شرایط زندگی و خارج شدن از محیط بسته و محدود خانه حاضر به انجام کار بیشتر در برابر مزد کمتر نیز هستند کارفرمایان تمایل بیشتری برای جذب زنان دارند. ایجاست که در آگهی های مربوط به استخدام دیگر تجعب نمی کنی که برای هر کاری جنس مورد پذیرش تنها زن است و این زنجیره در نهایت به معکوس شدن روند کار در جامعه می انجامد. در کشوری که اقتصادش مبتنی بر اقتصاد دلالی است نه اقتصاد تولیدی؛ زنان لباس مردانه می پوشند و کارهای مردانه می کنند و مردان در انبارهای بزرگ و دفتر کارهای کوچک؛ معامله می کنند و از این دست می خرند و از ان دست می فروشند و پورسانت دلالی اشان را می گیرند.
مشکل عمده اما اینجاست که هیچ نظارتی بر کار زنان صورت نمی گیرد؛ در محیط کار آنها بارها و بارها توسط کارفرما یا ارباب رجوع مورد تعرض لفظی به دلیل جنسیتشان قرار می گیرند. هیچ زنی نیست که تجربه چینن برخوردی را در محیط کار نداشته باشد. معمولا ضمانت هایی که در ابتدای کار از کارگر می گیرند انقدر بالاست که حتی اگر زنی مورد سواستقاده و یا خشونت کارفرما هم قرار بگیرد باز هم قدرت دفاع از خود را نخواهد داشت.
هستند زنانی که در کارگاه های کوچک به خاطر اعتراض به ساعت کار بالا و حقوق کم از کارفرمایشان حتی کتک می خورند اما به خاطر چک و یا سفته هایی که بابت ضمانت به صاحب کار داده اند سکوت می کنند و حاضر به شکایت نیستند. شاید فکر می کنند پس از شکایت کردند نه تنها به حق وحقوق خود نمی رسند بلکه ابرویشان را هم از دست می دهند و بدتر ازآن؛ بیکار هم می شوند!
فاجعه در حال شکل گیری است. با این که آمار زنان تحصیلکرده روز به روز افزایش پیدا می کند اما انگار همچنان زنان سمت تاریک این کره خاک زندگی می کنند؛ هنوز هم برای به دست آوردن پست های کاری مرتبط با رشته تحصیلی اشان یا داشتن حقوق برابر با مردان و یا داشتن قوانین حمایتی در محیط کار باید ار هفت خان رستم بگذرند. تلاشی که گاهی کاملا بیهوده به نظر می رسد چرا که گویی دست هایی به عمد خواستار خانه نشین شدن زنان و دور شدن آنان از محیط های اجتماعی است. شاید به همین خاطر است که زنان حاضر می شوند تن به هر کاری در هر شرایطی بدهند اما دوباره به چهارچوب های تنگ خانه پدری بازنگردند.

No comments: