Saturday 31 May 2008

گشتهاي "امنيتي و انتظامي" گوياي وحشت حكومت است

كاظم نيكخواه
در حاشيه رويدادها


حكومت اسلامي آشكارا فضاي طغيان و شورش از جانب مردم را بو كشيده است. دست اندركاران حكومت به تقلا افتاده اند و طرح پشت طرح براي مقابله با مردم به اجرا ميگذارند. در كنار "طرح امنيت اجتماعي" و تعرض به دختران و پسران به دليل "لباس نامتعارف" و هشدار به آرايشگاه ها براي آرايش نامتعارف موي مردان و ممنوعيت ورود كراوات و امثال اينها ديروز خبر گشتهاي "امنيتي و انتظامي" نيز منتشر شد كه قرار است از امروز سوم خرداد به اجرا گذاشته شود. در ميان همه اين اقدامات شايد هيچ چيز به اندازه گشتهاي "امنيتي و انتظامي" در هزار محله در شهرهاي مختلف اين وحشت حكومت از مردم را انعكاس ندهد. اين تلاشي براي ايجاد يك نوع حكومت نظامي اعلام نشده عليه مردم خشمگين و بجان آمده است كه از بگير و ببند و فقر گراني و فلاكت به تنگ آمده اند و اين خشم خودرا در كوچه و خيابان و كارخانه و همه جا هرروز و هر ساعت دارند بروز ميدهند. روزنامه جمهوری اسلامی خبر داد که از روز سوم خرداد فعاليت "گشت پياده" نيروی بسيج در سطح شهرها آغاز می شود. اين روزنامه به نقل از معاون عمليات نيروی مقاومت بسيج، نوشته است "گردان های عاشورا ، گروه های رزمی کربلا و گردان های ذوالفقار پيش قراولان فعاليت گشت های بسيج هستند که آموزش های لازم را در اين باره ديده اند ، و به صورت گشت های پياده در مناطق و شهرهای مختلف کشور فعاليت خواهند کرد. روزنامه جمهوری اسلامی ، از قول معاون عمليات بسيج ، ماموريت اين گشت ها را "امنيتی و انتظامی" توصيف کرده ، و نوشته "در کنار گشتی های مشهود ، فعاليت نامشهود بسيج برای خنثی سازی توطئه دشمنان که از سال ها قبل آغاز شده ، تقويت خواهد شد." سايت امروز نيز اين گزارش را اينطور گزارش داده است: "صداي عدالت در تيتر اول از آغاز به كار گشت‌هاي بسيج از سوم خرداد، خبر داد و به نقل از سردار ذوالقدر معاون عمليات نيروي مقاومت بسيج نوشت: اين گشت‌ها ۵ نفره و به صورت پياده در هزار نقطه محلات شهري كشور فعاليت خواهند... گشت‌هاي بسيج با لباس‌هاي متحدالشكلي انجام مي‌شود و به همراه آنان يك نفر ضابط قضايي حضور دارد... محدوده گشت مشخص است و فعاليت آنان از ساعات پايان شب تا طلوع آفتاب با هماهنگي و همكاري نيروي انتظامي و قوه قضائيه خواهد بود.."
راه حل شناخته شده و قديمي حكومت ها در برابر فضاي شورش و اعتراض هاي توده اي گسترده هميشه همين بوده است. حكومت نظامي و گشتهاي شبانه و تلاش براي ايجاد فضاي رعب. اين تقلاها قرار است به مردم بگويد ما آماده ايم و از هيچ توحش و سركوبي دريغ نخواهيم كرد. اما از همين اكنون ميتوان شكست محتوم اين طرح را نيز بطور قطع پيش بيني كرد. وقتي كار به اينجا ميرسد كه زن و مرد و پير و جوان حرفشان اينست كه اين حكومت بايد برود، حكومت نظامي و گشت شبانه و امثال آن هم ديگر چندان كاري از پيش نخواهد برد.

Wednesday 28 May 2008

گزارشی از فستیوال فمینیستی " فرنه بو" واقع در شمال شهر اپسالا ـ سوئد


در روزهای 17 و 18 مای 2008 یک فستیوال فمینیستی با حضور تعداد بسیاری در شهر "فرنه بو" در شمال شهر اپسالا سوئد برگزار شد . فستیوال امسال هفتمین فستیوال برگزار شده توسط مدرسه عالی "فرنه بو"بوده است .
حدود سی سال است که این مدرسه دوره های آموزشی خودرا بصورت اختلاطی از تدریس ، سفر به آفریقا و آمریکای لاتین و تحقیق نهائی در موضوعات حقوق انسانی پیاده میکند . این مدرسه در واقع محلی است که دانش آموزان در آنجا امکان میکنند که از طریق آموزش و سفر ، دانش گلوبال خود را در زمینه های دموکراسی ، برابری ، صلح ومحیط زیست تکمیل کنند .
در فستیوال امسال "مهین علیپور" دعوت شده بود که طی این دو روز برنامه های گوناگون پیرامون وضعیت زنان در ایران و سرکوب زنان توسط آپارتاید جنسی ایران را پیاده کند .
"مهین علیپور" با همکاری و تلاش "ستاره ناقدی" ، "هوشنگ ناقدی" و "آنا گوهری" ازاعضای علیه تبعیض با بر پا کردن نمایش عکس ، میز کتاب و نمایش فیلم و ویدیوکلیپهائی، پیرامون سرکوب زنان توسط جمهوری اسلامی و مبار زات برابری خواهانه زنان در ایران توجه بسیاری را در این فستیوال پیرامون این مسائل بوجود آورد.
سخنرانیها و صحبتهای ارائه شده توسط "مهین علیپور" در این دو روز، عمق بی حقوقی زنان در ایران و قدرت جنبش پیشرو آزادی و برابری زنان در ایران را تا حدود زیادی نشان داد .
تعداد بسیاری لیست "محکومیت آپارتاید جنسی" در ایران را امضاء کرده و خواستار همکاری نز 2008 دیک با این سازمان شدند .
این فستیوال در منطقه به یک فیستوال مدافع آزادی و برابری معروف است و بهمین خاطر در پایان روز اول با حمله نازیستها روبرو شد که تعدادی از فعالین این فستیوال را مورد ضرب و شتم قرار داده و باعث خسارت مالی به این فستیوال شدند . بهمین خاطر نقطه پایانی این فستیوال با یک تظاهرات ضد راسیستی شکل گرفت که فعالین علیه تبعیض با شعار "نه به خشونت" در این تظاهرات شرکت کردند ومهین علیپور یکی از سخنرانان این تظاهرات بود .

علیه تبعیض
سازمان دفاع از حقوق زن

25 مای

مقتول زنده است


حمید خاموش
در ای میلی که برای یک لیست از جمله برای ما فرستاده اند ماجرای تلخ برخورد با جوانی را تعریف کرده اند که در زیر می خوانید. قتل ناموسی و برخوردهای ضد انسانی ای که با زنان میشود ریشه در نابرابری زن و مرد و زن ستیزی مذهبی دارد. چرا باید زن ها در خانه بمانند و اگر بدون رضایت پدر یا برادر با مردی رابطه داشته باشند یا کشته می شوند و یا چنین رفتار ضد انسانی ای با آن ها می شود.
نابرابری زن و مرد و اجحافاتی که در حق زنان می شود و عمدتا در در کشورهای اسلام زده غلیظ تر و ضد انسانی تر هستند. زن ها از طرفی به خاطر رابطه به اصطلاح نا مشروع (بدون اجازه مردهای فامیل) کشته می شوند و درمواردی مجبور به ازدواج با مرد مورد نظر مردهای فامیل می شوند. یعنی زندگی ومرگ و آینده زن ها در این فرهنگ های متحجر و عقب مانده در دست مرد هاست. در این فرهنگ که عمدتا توسط حکومت های اسلامی زنده نگه داشته می شوند و با انواع قوانین زن ستیز عملا تبلیغ میشوند، زن ها موجودات شیطان صفتی به شمار می آیند که باید همیشه تهدید به مرگ بالای سرشان باشد تا خطا نکنند و باعث ننگ خانواده نشوند. زن نه به عنوان یک انسان کامل که می تواند برای زندگی و آینده و اندامش تصمیم بگیرد بلکه به عنوان کالا و دارائی مرد های قبیله برای معامله و و زد وبند به حساب می آید. می دهندش و میگیردنش که روابط دیگران بهتر شود. حق انتخاب ندارد و باید مطیع باشد.
ولی نباید به این شرایط ضد انسانی تمکین کرد. نباید اجازه داد این اتفاقات دور و بر ما بیفتد. نابود کردن زندگی، آینده و شخصیت یک انسان جنایتی است که نمی شود و نباید در مقابلش سکوت کرد. این محصوصا وظیفه جوانان است دختران و پسرانی که میخواهند آزاد و برابر زندگی کنند و برای آینده و زندگی شان خودشان تصمیم بگیرند. اعتراض و ایستادگی در مقابل این شرایط وظیفه هر انسان شریفی ست. اگر در ماجرائی که در زیر می خواند جوانان دخالت می کردند و مانع این عمل وحشیانه می شدند، مطمئنا میتوانستند جلوی این جنایت را بگیرند. باید بر فضای ضد انسانی ای که حکومت به آن دم میزند غالب شد. جوانان نباید اجازه بدهند با آنها مثل برده رفتار شود که در صورت تخطی از زندگی ساقط شان کنند. اما یک نکته در این نوشته در باره مردان و پسران محله جفعر آباد گفته میشود. آیا ارزیابی علی درست است؟ خوانندگان دیگر نظرشان چیست؟ ( نوید مینایی)
دختر وپسری که معشوق یکدیگر بودند از خانه و خانواده و تمام این عقاید مذهبی و غلط قدیمی فرار می کنند و به تهران می روند. پس از یک هفته خانواده دختر فرزندشان را پیدا می کنند و خانه باز می گردانند.
خانواده دختر که گویا چند پسر بزرگ نیز دارد از شدت خشم بلایی به سر دختر می اورند که می تواند مساوی با قتل ویا سنگسار باشد. و لی یک قتل ناموسی با این تفاوت که دختر هنوز هم زنده است. یک مرده ی زنده .
برادران دختر گیسو و ابروهای دختر را با تیغ می تراشند وباسیخ داغ روی گونه ها و پیشانی دختر علامت می گذارند ودر داخل کوچه به دنبال خود بر روی زمین می کشند. آنچنان صحنه ی فجیحی بود که اغلب مردم به لکنت زبان افتاده بودند و ترس بر اندام هایشان می لرزید.
مردان و پسران محله جعفر آباد کرمانشاه بعد از دیدن این صحنه با خشم فراوان به زنان و خواهران خود نگاه می کردند. دختر های محل با دیدن این صحنه و نگاه های خشمگین وکینه توزانه ی برادران و پدرانشان از شدت ترس زبانشان بند آمده بود و چهار ستون بدنشان می لرزید.
دعا مرد. همان دختر را می گویم که اینقدر مشت ولگد سنگ کوچیک وبزرگ اهل خانه و عشیراش را خورد تا زیر دست وپای آنها در مغابل چشم های پر از خشم شان جان داد.
اما این ماجرا چه؟
این یک قتل ناموسی بود که مقتول ان زنده است. انسان زمانی معنی دارد که بتواند در جامعه کنار همنوع های خویش زندگی کند و با آنها در ارتباط باشد اما خانواده این دختر اورا از جامعه ترد کردند سر وصورتش را تراشیدند وبر گونه هایش سیخ داغ کشیدند و در مقابل همگان او را به دنبال خود روی زمین کشانندند و او را گوشه نشین خانه کردند.
اما همه ی ما در آنجا ساکت فقط تماشا می کردیم . زنها می ترسیدند و در چشم مردها خشم نفرت از جنس زن می درخشید.

حجاب و مصونیت


گفتگو با چند دانشجو
سارا صبوئی، ایران
استدلال حکومت این است : حجاب مصونیت است نه محدودیت !
این استدلال را در میان گروهی از دانشجویان مطرح کردم و خواستم نظرشان را درباره ی داشتن حجاب بگویند . جواب ها جالب و در خور توجه بود .
- رویا . د ، در جواب این سوال خندید و گفت : این چه گونه مصونیتی است که من ضرورتش را درک نمی کنم اما آنها می کنند ؟ مگر جاهایی که زنان حجاب ندارند برایشان مشکلی پیش می آید ؟ رویا در ادامه گفت : این حرف فقط سرپوشی است برای کارهایشان ! اینجا همه می دانند که مسوول حراست دانشگاه ما به هر شکلی می خواهد به دختران نزدیک شود و به خیلی ها پیشنهاد هم داده است ! چطور است که در آن زمان توجهی به پوشش ما ندارد و برایش مساله ای نیست که لباس من پسرها را به گناه !!! نکشاند اما وقتی خودش از دختری خوشش می آید باید با او باشد؟ قسمت خنده دار اینجاست که به بهانه های واهی دختران را به دفترش می کشاند و برای صرف نظر از درج توبیخ در پرونده و عدم ارسال ان به کمیته ی انضباطی به آنها پیشنهاد های بی شرمانه می دهد .
- منیره دوست رویا در ادامه صحبت های او گفت : من دلم می خواهد لباس های رنگی و مدل دار بپوشم ! این مشکل من نیست که آنها با دیدن هر چیزی تحریک می شوند ! چرا همیشه در خیابان باید از این بترسم که ماشینی جلوی پایم نگه دارد و مرا به خاطر لاک ناخنم یا رنگ روسری ام به جایی به اسم منکرات ببرند ؟ منیره خاطره ای تعریف کرد که بد نیست شما هم بخوانید ٬ او گفت که روزی همراه دوست پسرش در کافی شاپی نشسته بودند که مامورها وارد می شوند و آنها را می برند ٬ منیره از آنجا با مادرش تماس می گیرد و او اطلاعش را از رابطه ی منیره با کاوه بیان می کند. با این حال تا آمدن والدینش او را بی دلیل و غیر قانونی نگه می دارند و در همین فاصله یکی از مامورین سعی می کند به منیره نزدیک شود و به او می گوید که حیف است با این زیبایی چهره و اندامش با پسری دانشجو و بی پول باشد و در ادامه با او پیشنهاد می دهد و منیره از ترس آبرو این موضوع را جایی مطرح نمی کند . منیره گفت : چرا من و دوستانم خودمان نمی توانیم درباره ی نوع پوششمان تصمیم بگیریم ؟ چرا آنها به خودشان اجازه می دهند هر برخوردی با ما کنند و اگر صدایمان در بیاید هزار انگ و ننگ به ما می زنند ؟ به او گفتم : باید از آن مامور شکایت می کردی و هرچند چاقو دسته ی خودش را نمی برد اما دست کم سکوت نمی کردی و با اعتراضت به آنها می فهماندی که هر کاری بخواهند نمی توانند بکنند .
- از رضا پرسیدم : تو چه طور فکر می کنی ؟ رضا گفت : این روز ها به ما بیشتر از دختر ها گیر می دهند ! اگر مویمان بلند و مدل دار باشد می برند و خودشان کوتاه می کنند ! اگر لباسمان تنگ باشد و آنها خوششان نیاید و نخواهیم همراهشان برویم با ضربات باتوم و لگد ما را می برند . رضا را در خیابان شریعتی مجبور کرده بودند دست هایش را بالای سر ببرد تا ببینند دراین حالت لباس زیرش معلوم می شود یا نه ؟ او را به همین جرم !!! با بدترین توهین ها و حرکات ضد انسانی برده بودند و علی که از این تست سربلند بیرون آمده و به بردن رضا اعتراض کرده بود ٬ کتک مفصلی خورده و همراه رضا بازداشت شده بود .
همه ی دانشجویانی که نظرشان را پرسیدم به این برخورد معترض بودند و خواهان این بودند که خودشان نوع ٬ رنگ لباس و موهایشان را تعیین کنند نه اینکه کسی با زور باتوم و بازداشت بالای سرشان بایستد و مجبورشان کند هر طور که آنها می خواهند لباس بپوشند ! به آخر بحث نزدیک میشدیم که هنگامه از من پرسید : تو می گویی چه کنیم ؟ ما نمی خواهیم این کارها ادامه داشته باشد و از ترس نتوانیم به خیابان برویم . ما نمی خواهیم در خانه هایمان و در میهمانی هایمان بیایند و آزار و اذیتمان کنند !
گفتم : همین قدم اول باید بدانی که اگر بترسی ٬ آنها را جسور تر کرده ای ! تو یک انسانی و خودت باید برای خودت ٬ لباست ٬ موهایت و کارهایت تصمیم بگیری نه حکومت و نه ترس از دست گیری ! ادامه دادم: هر وقت به خیابان می روید و با نوع حجاب و لباستان برخورد می شود ساکت نمانید ٬ اعتراض کنید و اگر خواستند شما را همراه ببرند از مردم کمک بخواهید و به هیچ صورت حاضر نشوید که بروید . این کار در صورتی که به طور گسترده ادامه پیدا کند به آنها می فهماند که هر کاری با شما کنند مانند بز اخوش سر تکان نخواهید داد و تسلیم خواسته های ضد انسانی شان نخواهید شد . بچه ها از شنیدن عبارت « بز اخوش » خندیدند.
- تورج گفت : دقیقن همین طور است و اگر به خواسته هایشان تن بدهیم آنها باور می کنند که می توانند هر کاری با ما بکنند و ما هم اعتراضی نخواهیم کرد . تورج گفت : که خواهرش تارا به خیابان می رود و به سر کوچه نرسیده ماشین « گشت امنیت اخلاقی » او را متوقف می کند و دو زن و یک مرد می خواهند به خاطر آرایشش او را ببرند که تورج و دوستانش سر می رسند و با هیاهو و اعتراض جلوی این کار را می گیرند و تارا همراه آنها نمی رود . حرف تورج را تایید کردم و از بچه ها خواستم همین رویه را پیش گیرند و مطمئن باشند در صورت گسترش آن ٬ حکومت مجبور به برچینی این طرح و این برخوردها می شود . بچه ها با لبخندهایی از رضایت رفتند و قرار شد هفته ی بعد برایم بگویند در طول هفته برای مقابله با این طرح چه کرده اند ؟

Wednesday 21 May 2008

حجاب: اینجا نمی شود ایستاد!

یادداشتی در حاشیه مقاله فاطمه صادقی
نوشته فاطمه صادقی با عنوان "چرا حجاب" که در این شماره جوانان کمونیست میخوانید ، در نوع خود شاید کم نظیر باشد. میگویم در نوع خود، چرا که انتقاد و اعتراض به حجاب در طیف سیاسی که خانم صادقی هنوز کم و بیش به آن تعلق دارد کار آسانی نیست. خط قرمزی است که وقتی از آن عبور کردید آنوقت دیگر جزو اپوزیسیون واقعی میشوید و موقعیت اپوزیسیون قانونی و خودی را از دست میدهید. آنوقت دیگر جزو "بچه مسلمان" هایی که حالا میخواهند تعبیر مدرن و مطابق روز از حجاب بدهند و در واقع بقاء و دوام آنرا توجیه کنند، نیستید. آنوقت میشوید چیزی در حد "فمینیست" و "کمونیست" و "ضد انقلاب". خیلی که پارتی داشته باشید در صف "براندازان نرم" قرار میگیرید. برای مثال، برای اینکه ببینید جایگاه حجاب چیست به شیرین عبادی (در جناح راست همین طیف قرار دارد) دقت کنید که چطور حتی در خارج از کشور نیز آن روسری لعنتی را زیر گلویش سفت گره میزند. حال آنکه هرکس میتواند ببیند که ایشان چندان هم اهل حجاب و روگرفتن نیست و بقول دوم خردادی ها اصلا "لائیک" هستند. بقول خانم صادقی حجاب با مساله قدرت مربوط است!
حجاب یک ملاحظه سیاسی غیر قابل سازش برای جمهوری اسلامی است. اعتراض جدی به حجاب همان و قرار گرفتن در صف آن دهها میلیون زنی که 17 -18 مرحله "تامین امنیت اجتماعی" علیه شان راه انداخته اند و از خامنه ای تا رفسنجانی وا خاتمی و احمدی نژاد و همه برادران بسیج و حوزه و سپاه و نیروهای انتظامی و همچنین همه موشک های بالستیک و بمب اتمی در حال ساخت جمهوری اسلامی مقدمتا علیه آنها نشانه رفته است، همان. این کاری است که خانم صادقی دارد انجام میدهد. پس خانم فاطمه صادقی واقعا شجاعت و جسارت کرده است که بعد از این همه جنگ و زد و خورد خونین خیابانی و هرروزه بر سر حجاب آمده و در یک سایت علنا اعلام کرده "به حجاب اجباری" اعتراض دارد!؟ پس آیا آنها که در قسمت نظردهی این مقاله در "سایت میدان زنان" ایشان را بخاطر شجاعت و "بحث علمی" مورد لطف قرار داده اند، محق بوده اند؟
هم بله و هم خیر. بستگی دارد کجا بایستید. برای کسانی نظیر من که از همان روز اول به حجاب از بیخ و بنیاد اعتراض کرده است، نه چندان جسارتی در کار است و نه حتی رادیکالیسم واقعی و عمیقی اینجا هست. نه حتی فی الواقع این موضوع اهمیتی دارد که ایشان دختر فلان "آیت الله" بوده و حالا چنین به "حجاب اجباری" اعتراض میکند. چرا که از اینگونه اعتراضات از درون قبلا هم بوده است. بعلاوه هرکس را باید به اعتبار خودش محک زد. آنها که مقاله قاطمه صادقی را اینور و آنور میفرستند و زیرش مینویسند دختر فلانی، دارند به ایشان توهین میکنند! بنظرم کار خانم فاطمه صادقی در خود اهمیت دارد، اما اهمیت آن در "شجاعت" و "رادیکالیسم" ایشان نیست.
اهمیت این مقاله در آنست که خانم صادقی جزو اولین ها در همان طیف سیاسی شان هستند که دارد علیه "حجاب اجباری" صراحتا و با لحنی تند و کوبنده اعتراض میکند. تا بحال لااقل من ندیده بودم کسی از این طیف علنا حتی این اندازه "شجاعـت" و "رادیکالیسم" از خودشان نشان بدهند. طیفی که خانم صادقی در رایکال ترین بخش آن ظاهر میشود یا داشتند آش می پختند و یا حتی حجاب را مایه لطف به زنان میدانستند و یا حداکثر به اعتراض به دیه و قوانین اسلامی مشغول بودند و وارد خط قرمز حجاب نمی شدند. خانم فاطمه صادقی وارد این حیطه ممنوعه شده است و دارد نهایت "رادیکال" شدن و منتهای "شجاعت" این طیف را نشان میدهد. ولی درست بهمین دلیل در عین حال تناقضات و کمبودها و ماهیت راست و غیر رادیکال و غیر شجاعانه خط و مشی سیاسی که ایشان هنوز در آن گرفتار است نیز بیرون میزند.
بگذارید اینرا کمی توضیح دهیم.

طیفی که ایشان هنوز ته مایه تعلق به آن را حفظ کرده است، همان است که قبلا از آن بعنوان "فمینیسم دوم خرداد" یاد کرده ایم. (1) کسانی که ظاهرا میخواهند فمینیست باشند اما نهایتا و حداکثر از جناح رادیکال و خارج از حکومتی دوم خرداد سر درمی آورند. همانطور که "لیبرالیسم" و "جامعه مدنی" دوم خردادی ها عاریتی بود، فمینیسم و رادیکالیسم این دوستان هرکاریش بکنید از "آش نذری" و کنار آمدن با برادران اصلاح طلب و حداکثر آیت الله فمینیست صانعی فراتر نمی رود. اگر از این فراتر برود به ضد خود تبدیل میشود! و این دقیقا وضعیتی است که خانم صادقی در معرض آن قرار گرفته است.
راست های این طیف کسانی مثل همان شیرین عبادی ها هستند که بخاطر تلاش برای آشتی دادن اسلام و حقوق بشر جایزه نوبل هم گرفت و البته به جایی نرسید. پرچمدار خط منسجم این طیف کسانی مثل نوشین احمدی ها هستند که سعی میکنند به نیروی بدنه اجتماعی و حرکاتی چون "کمپین یک میلیون امضاء" و از پایین به "فمینسم عامه مسلمان" خود جامه عمل بپوشند. اما مشکل اساسی این خط این است که بدنه مورد خطابش رادیکال تر از آنست که وقتی به میدان بیاید از در سازش با جمهوری اسلامی و اسلام درآید. "فمینسم عامه مسلمان" (اصطلاح خانم نوشین احمدی است) جامه تنگ و ترشی بر تن کسانی است که از حجاب و بی حقوقی وحشتناک زنان به تنگ آمده اند.
اما جایگاه خانم فاطمه صادقی این وسط چیست؟
از گذشته و سابقه ایشان خبری ندارم اما تحلیلا میتوان گفت اهمیت مقاله او در این است که میکوشد به این "فمینیسم عامه مسلمان" جانی تازه و رنگ و بویی علمی و رادیکال بدهد. سعی میکند زنانی را که هر روز دارند علیه حجاب میجنگند را به این جریان وصل کند. به مضمون نقد ایشان به حجاب پایین تر بطور خلاصه اشاره میکنیم. اما سوال واقعی این است که ضرورت این رادیکال شدن از کجا آمده است؟
بنظر من فشار آن بدنه رادیکال و بخصوص اعتراض اش علیه حجاب چنان وسیع است که علی الحساب محصولاتی چون مقاله "چرا حجاب" خانم فاطمه صادقی را حتی به این طیف تحمیل کرده است. به آسانی میتوان دید که در پس این مقاله چه رادیکالیسم و شجاعت واقعی علیه حجاب نهفته است که برای نشان دادن خود ناگزیر است قالب تنگ فمینیسم دوم خردادی و استدلالاتی که فاطمه صادقی در آن گرفتار است را بشکند. خانم صادقی هم اگر با خودش صادق باشد می بیند که وقتی بخواهد علیه حجاب پیگیر باشد باید از کل چهارچوبه ای که هنوز در آن اسیر است بیرون بیاید. باید علیه کل وضع موجود باشد. باید مثل مارکس دست به ریشه ببرد و کل این اوضاع و احوالی که برای بقاء خود بر بردگی جنسی زن و حجاب بعنوان سمبل آن آویزان شده را نقد کند. فمنیسم حتی در رادیکالترین اشکال آن پاسخ این جمهوری اسلامی و آپارتاید جنسی و حجاب اش نیست.
اینجا لازم است چند نکته در مورد مضمون بحث گفت. هرچند فرصت من کم است و به ناگزیر عجله عجله ای و نامسنجم این نکات را مطرح میکنم.

اصل حرف خانم صادقی چیست؟ اینکه مساله حجاب به "قدرت" مربوط است و ربطی به "اخلاق و دین" ندارد. خب همینجا کلی سوال مطرح میشود. مثلا: مگر خود "اخلاق و دین" به "قدرت" مربوط نیست؟ چرا ایشان میخواهد اخلاق و دین را که اتفاقا بشدت زن ستیز و مرد سالارانه است را از زیر تیغ انتقاد در ببرد؟ آیا اینجا منظور از "قدرت" همان نیست که تعبیری ایدئولوژیک و آرمانی از اسلام و دین و اخلاق دارد؟ آیا قدرت به جناح و بخش معینی از جمهوری اسلامی محدود نمی شود؟
وانگهی، اگر بپذیریم که حجاب به "قدرت" مربوط است، که البته هست، سوال این است که خود این قدرت به کجا مربوط است؟ اصلا چرا قدرت داریم؟ چرا دولت داریم؟ چرا "ماموریت مقدس دولت" داریم؟ بطور مشخص جمهوری اسلامی چرا شکل گرفت؟ ماموریت اش چه بود؟ حجاب و حمله به زنان را برای چه میخواست و هم الان برای چه نمی تواند از آن دست بردارد؟
این سوالات برای خانم صادقی مطرح نیست. چرا نیست؟ چون فکر میکند قدرت از ذهن "انقلابیون" (و عمدتا مرد) بیرون آمد که دنیا را تبیین کرده بودند و حالا میخواستند تغییر دهند. حال آنکه عکس این صحیح است. ذهن و تعبیر این "انقلابیون" ساخته و پرداخته دنیایی است که در مقابلش قرار گرفتند. جمهوری اسلامی در مقابل انقلاب 57 و برای سرکوب آن شکل گرفت. کارگران و مردم شاه را انداختند و بورژوازی چاره ای نداشت که افسارش را دست خمینی و جنبش اسلامی اش بدهد. "ماموریت مقدس" رژیم اسلامی که البته هنوز ادامه دارد چیزی جز این نبود که جامعه انقلابی و سر به شورش بلند کرده را سرجایش بنشاند و نشان بدهد که میتواند الگویی برای اداره امور مشترک سرمایه دارها باشد. حمله به زنان و حجاب یک ابزار بسیار مهم جمهوری اسلامی برای حاکمیت و سرکوب بود و هنوز هم بشدت هست. اینکه اسلام در این مورد چه گفته و چه روایتی دارد و ندارد هنوز باقی ماندن در سطح ظاهر بحث است.
البته الحق خانم صادقی نکات جالبی را در این زمینه میگوید که من نمی دانستم. اینکه گویا حتی با اوراد اسلامی هم نمی توان این حجاب موجود را درست و حسابی توجیه کرد. ولی جایی که خانم صادقی میخواهد بایستد جای ایستادن نیست. بالاخره اگر یک آخوند با پشم انبوه تر و تعداد شیپیش های بیشتر فتوا بدهد که شریعه اینرا گفته کافی است تا مشتی اوباش با تفنگ و بمب و زندان و تیغ و اسید و سنگسار و غیره راه بفتند و به زور حجاب سر زنان و از جمله خانم صادقی کنند و همان فتوا بشود دین. مگر خود دین های موجود دنیا و مثلا اسلام جز به همین طریق شکل گرفته اند؟ مگر همه آیه های الهی جز بیان منافع مادی معینی است که از زبان شارلتانهایی که داعیه ارتباط با یک موجود موهوم داشته اند در آمده است؟
و بالاخره ایشان خیلی اصرار دارد که بگوید با "حجاب اجباری" مخالف است. مگر حجاب اختیاری هم داریم؟ اگر این حکومت اسلامی نبود، اگر به زور اینهمه جنایت حجاب را به زنان و به جامعه تحمیل نمی کردند و با این همه جنایت حفظ اش نمی کردند، اگر همان اخلاقیات زن ستیز و مردسالارانه در جامعه مسلط نبود و توسط "قدرت" حفاظت نمی شد، اگر دین (که همه از دم ضد زن اند) ایدئولوژی حکومت ها و طبقات استثمارگر نبود و میلیاردها دلار هر روز خرج سرپا نگاه داشتن "صنعت دین" نمی شد، میخواهم بدانم کدام زنی به "اختیار" حجاب سر میکرد؟ اصلا چرا باید این کار را بکنند؟ تنها در صورتی که دنیا را وارونه ببینیم، یعنی فکر کنیم گویا آدم ها برای آزار خودشان دین درست میکنند و اخلاقیات عقب مانده و ضد زن خلق میکنند و حجاب و کیسه و قفس برای خودشان درست میکنند آنوقت میشود از "حجاب اختیاری" صحبت کرد.
وانگهی آیا حجابی که خانواده های مسلمان سر دختر بچه های معصوم و بی زبان میکنند "اختیاری" است؟ دوست دارم بدانم نظر خانم صادقی در مورد حجاب کودک چیست؟
آیا کسی که مخالف "حجاب اجباری" است، حاضر است که معلم دختر یا پسرش "حجاب اختیاری" سر کند و هر روز با چارقد و چاقچور و مقنعه و بورقه و یا کیسه سیاه اسلامی بعنوان معلم بچه های معصوم سر کلاس درس حاضر شود؟ اگر معلم پسر یا دختر خانم صادقی با تی شرت هیتلر سر کلاس حاضر شود و کله اش را بشیوه اسکین هد ها بتراشد و بازوبند صلیب شکسته فاشیستها را به بازو ببندد و بگوید اینها "اختیاری" است، آنوقت ایرادی نیست؟ چون به اختیار خودش این کارها را کرده است؟ آیا دولت در مورد سرنوشت آن بچه ها مسئول نیست؟ آیا تبلیغ فاشیسم در مدارس مجاز است؟ مگر حجاب کمتر از صلیب شکسته فاشیستها آدم ها را نابود کرده و در کوره های آدم سوزی اجتماعی سوزانده است؟
از این دست سوالها باز هم میشود طرح کرد. بنا بر این مخالفت با "حجاب اجباری" کافی نیست. باید علیه حجاب اعتراض کرد. حجاب باید تماما برچیده شود. باید دولت از شهروندانش و از کودکانش در مقابل حجاب این صلیب شکسته اسلام سیاسی دفاع کند. حجاب میتواند مثل مذهب مساله خصوصی هرکسی بشود، اما باید از دولت و آموزش و پرورش کاملا جدا شود. همانطور که دولت مذهبی نداریم، دولت پرو حجاب هم نباید داشته باشیم. خانم صادقی و دوستانشان در این مورد چه فکر میکنند؟
بالاخره باید کمی مشخصتر هم حرف زد. امثال خانم صادقی علاوه بر نوشتن مقالاتی نظیر "چرا حجاب" چه کارهای مشخصی در مورد مبارزه با حجاب را پیشنهاد میکنند؟ چرا مثلا کمپین یک میلیون امضاء پای خواست الغای حجاب نیاید؟ چرا مثلا لااقل در اینترنت و در عکس هایی که پای مقالات میگذارند حجاب از سر برندارند؟ میدانم که خانم صادقی و دوستانشان در فضای علنی و قانونی کار میکنند، اما سوال این است آیا نمی شود رادیکالترین از این در همین فضا کار کرد؟
و در پایان یک نکته حاشیه ای را هم اشاره کنم. خانم صادقی در مقاله شان جمهوری اسلامی را در کنار نئو کانهای آمریکا و "دولتهای کمونیستی سابق" قرار میدهد. اینجا به نظر من ایشان در دام تبلیغات ضد کمونیستی و جنگ سردی افتاده است و یا شاید هم خودشان به آن اعتقاد دارد. آن "دولت های کمونیستی سابق" هرگز کمونیست نبودند. بلکه دولتهای یک قطب جهانی سرمایه داری بودند. سرمایه داری دولتی که برای شکست دادن انقلاب کارگری اکتبر و مقابله با محوبیت سوسیالیسم به بورژوازی تحمیل شد. همچنانکه در غرب هم جناح چپ بورژوازی و سرمایه داری دولت رفاه میدان دار شد. چه سرمایه داری دولتی شرق و چه سرمایه داری دولت رفاه غرب از هر لحاظ که بگیرید صد پله به نئوکانهای آمریکا و جمهوری اسلامی شرف داشتند. گرچه کل دنیای نظم نوین جهانی و نئوکانها و اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی نهایتا محصول همان سرمایه داری دوره جنگ سرد و تناقضات و بن بست های آن است، ولی ارتجاع و عقبگردی که در دوره حاضر شاهد آن هستیم در طول تاریخ نظیر ندارد. چون موضوع مقاله خانم صادقی موقعیت زنان و حجاب است خوب است در مورد موقعیت زنان در شوروی سابق (که اساسا تحت تاثیر انقلاب اکتبر متحول شد) کمی بررسی کند و به این فکر کند که "قدرت" ها همانطور که سعی میکنند حجاب و ستم بر زن و عقب ماندگی و خرافات و تبیعض و نابرابری را بعنوان حقایق و ضرورت ها توجیه کنند، با همان شدت هر روز مشغول تبلیغ علیه کمونیسم هستند.
------------------
1) به "فمنیسم دوم خرداد، نقدی بر مقاله نوشین احمدی" در جوانان کمونیست 280 رجوع کنید. اینجا هم میتوانید ببینید:
http://rofagha-sjk2.blogfa.com/post-43.aspx

مرحله جدید طرح امنیت اجتماعی و جنبش خلاصی فرهنگی

نوید مینایی
طرح دوم ارتقا‍‍ء امنیت اجتماعی با هدف تامین امنیت زنان از طرف پلیس در ایران به اجرا گذاشته می شود. احمدی مقدم گفته است این طرح برای این اجرا میشود که زنان در جامعه احساس امنیت بیشتری کنند چون در فصل گرما مردم بیشتر به خیابان ها می آیند و چون آنها توان دفاع از خود را ندارند احتمال ایجاد مزاحمت برای زن ها بیشتر است! در ضمن با فرقه های خرافی که از غرب وارد می شوند نیز مقابله می کنیم همچنین با جوانانی که لباس های مد روز غرب و زیور الات استفاده می کنند و همچنین کسانی که با ظاهری مانکنی به خیابان می آیند برخورد خواهیم کرد. همچنین اعلام کرده اند اجرای این طرح ها بیشتر به صورت نامحسوس خواهد بود یعنی به جای اینکه نیروهای پلیس با چوب و چماق و اسلحه بالای سر مردم بایستند و مراقب حجاب زنان و مدل موی پسرها باشند مامورین خود را با لباس شخصی به میان مردم می فرستند تا مردم را ارشاد و کنترل کنند. گفته اند اگرتا حالا 10 درصد نیرو را به کنترل نامحسوس اختصاص داده اند از این به بعد میخواهند هفتاد درصد اختصاص دهند.
اینکه چرا جمهوری اسلامی این چنین به جان جوانان و زنان و در سطح جامعه افتاده است را بارها گفته ایم، جمهوری اسلامی حکومتی به شدت بحران زده است. از روابط بین المللی اش گرفته که یا به جنگ و حمله نظامی تهدید می شود یا تحریم اقتصادی می شود، انتقاد نهادهای مدافع حقوق انسان برای رعایت نکردن حقوق انسانی و دستگیری و شکنجه و قتل فعالین اجتماعی و غیره را هم اضافه کنید. از طرفی با جامعه ایی سراپا اعتراض روبه رو ست که هر گوشه اش را که نشان بدهی اعتراض درش جاریست، از زنان و جوانان که مبارزه ایی هر روزه علیه حجاب و سایر مظاهر عقب ماندگی شرقی اسلامی در سطح جامعه دارند، تا کارگر و دانشجو و مدافع حقوق کودک و از طرف دیگر درگیری جناح های درون حکومتی که هر روز به هم چنگ و دندان نشان می دهند و به جان هم می افتند و تقصیر را به گردن یکدیگر می اندازند. این تصویر کلی از حکومت جمهوری اسلامی ست که بحران از سر و کولش بالا می رود. سرکوب و تهدید تنها راه حیات، و فقط حیات این حکومت است و نه با ثبات شدن و متعارف شدن با هر اتفاق میمون دیگری برای آن.
جدال اصلی و تعیین کننده اما در این میان نه تحریم های بین المللی و نه دعوای جناح های حکومتی ست. جبهه اصلی نبرد برای تعیین تکلیف وضعیت در ایران جدال طبقاتی است که به صورت مبارزه کارگران با حکومت و همینطور مبارزه هر روزه زنان و جوانان و سایر بخش های معترض جامعه با حکومت اسلامی در جریان می باشد. اگر جمهوری اسلامی بتواند در این عرصه پیروز شود، پیروزی در سایر جبهه ها برایش به مراتب آسان تر خواهد بود. البته این عرصه های نبرد برای جمهوری اسلامی به هم مربوط هستند و از هم تاثیر می گیرند ولی عرصه تعیین کننده در این میان همان مبارزه طبقاتی و جدال جنبش ها در جامعه است.
اجرای طرح جدید امنیت اجتماعی و اقدامات جدید پلیس از زاویه های دیگری نیز قابل بررسی ست. ادعای دلسوزی برای زنان و افزایش امنیت زنان آنقدر پوچ است که هیچ کس باور نمی کند. همه می دانند پلیس در ایران رسما عامل تهدید و مزاحمت است. جوانان که به واسطه امروزی بودنشان می خواهند شاد باشند و زندگی امروزی مطابق با فرهنگ غرب را تجربه کنند می دانند که معنی این امنیت چیست. جوانانی که میخواهند روابط آزاد داشته باشند، مدل مو و لباس شان را خودشان انتخاب کنند، آزادانه بخندند و شاد باشند با حکومتی طرف شده اند که حتی برای خندیدن و جمع شدن در کافی شاپ و خانه هم دستگیر می شوند. همه می دانیم با دیدین پلیس و ماشین هایش چطور همه احساس نا امنی می کنند. حتی کسانی که اکنون در اروپا و آمریکا زندگی می کنند و سرکوب و برحورد پلیس در ایران را تجربه کرده اند بعد از سال ها هنوز با دیدن پلیس یا هر مامور یونیفرم پوشی احساس راحتی نمی کنند. این نشانه وحشت و نفرت از پلیس و ماموران حکومتی در ایران است. حالا این مامورین منفور و مزاحم ادعای ایجاد امنیت آن هم برای زنان را دارند. واقعا مسخره است!! ولی واقعیت همان بحران و بی ثباتی حکومت و سطح بالای اعتراضات جامعه و ناچار بودن حکومت به برخورد با مردم است.
مردم در ایران از ده ها سال پیش فرهنگ غرب را دوست داشته اند. هنرمندان و شیوه زندگی غربی را دوست داشته اند. این از مدل لباس پوشیدن و رفتارشان پیدا بوده و تا امروز هم همین طور است. مایکل جکسن و مادونا همیشه محبوب تر از بهشتی و طالقانی و خمینی بوده اند. ودرست به همین خاطر حکومت اسلامی همیشه تلاش کرده فرهنگ غرب را با بی بند و باری و بی عاطفه گی و غیره مجسم کند. و غرب زده را همیشه در تبلیغاتش به معنی بی عاطفه و بی غیرت و ... نشان داده است. مخصوصا کسی که نمی داند چرا فلان مدل مو و لباس را انتخاب کرده است و از روی نادانی دنباله روی غربی هاست. در این طرح جدید هم اعلام شده جوانان نمی دانند این مارک لباس و زیور آلات معنی شان چیست و باید جلوی استفاده شان را گرفت.
ولی فرهنگ غربی چیست؟ مقابله با فرهنگ غربی به حکومت محدود نمی شود، طیف وسیعی از جمله بخشی ازروشنفکران و هنرمندان نیز با این پدیده مخالف هستند و آن را محکوم می کنند. معروف ترینشان جلال آل احمد است که هر کسی در ایران از دبیرستان دیپلم گرفته باشد با شاهکارهای او آشناست! فرهنگ غربی را من مجموعه ایی از دست آوردهای مردم در غرب می دانم، مثل برابری نسبی زن و مرد، آزادی در روابط شخصی و عدم دخالت هیچ کسی در آن، احترام به انسان و حیوان، احترام به هنر و علم و سایر دستاوردهایی که مردم در غرب و در راس آن طبقه کارگر طی سال ها مبارزه با حکومت های سرمابه داری به دست آورده اند. هر چند که همه این دستاوردها این روزها دوباره به خطر افتاده و حکومت ها در حال بازپس گیری شان هستند. (این نشان می دهد حکومت های سرمایه داری را هر چقدر هم مجبور به رعایت حقوق انسانی بکنیم تا دستش برسد به همین حقوق حمله می کند. یعنی برای تثبیت حقوق انسانی چاره ای جز به زیر کشیدن سرمایه داری نیست.) این دستاوردها که امروزه در مجموعه ایی به نام فرهنگ غربی شناخته می شوند همواره از طرف نیروهای مرتجع که عمدتا اسلامی-شرقی هم هستند مورد حمله قرار گرفته اندو دلیلش هم روشن است، وحشت شان از تغییر در جامعه و به زیر کشیده شدن بساط شان است. مبارزه مردم در غرب برای به دست آوردن همین دستاوردها نیز با مقاومت دولت های سرمابه داری مواجه می شد. مردم در غرب برای 8 ساعت کار در روز و 2 روز تعطیل و گرفتن خدمات اجتماعی سال ها مبارزه کرده اند، زنان برای حقوق برابر و آزادی نسبی ای که امروز دارند سال ها با سنت ها و حکومت های طرف دار سنت ها جنگیده اند، و امروز این آزادی ها به دست اوردهای بشری تبدیل شده که مثل پیشرفت علوم مربوط به منطقه خاصی از دنیا و جغرافیای به خصوصی نیست و متعلق به کل بشریت است.
مسئله این است که با همه تبلیغات ضد غرب و فرهنگ غربی، با سال ها بمباران تبلیغاتی که از سن پایین برای بچه ها شروع می شود، جمهوری اسلامی با نسلی از جوانان طرف است که این فرهنگ را دوست دارند. دوست دارند روابط آزاد داشته باشند، دوست دارند و می خواهند بلند بلند بخندند، دختران و پسران دوست دارند دست هم را بگیرند و در خیابان ها مثل جوانان فرانسوی و سوئدی آواز بخوانند و برقصند و شاد باشند. نمی خواهند کسی برای شان مدل لباس تعیین کند. می خواهند در هر سنی که هستند بنا بر مقتضیات همان سن، خودشان را مطرح کنند و نمایش بدهند. در فرهنگ عقب مانده شرقی-اسلامی خود نمایی امر نکوهیده اییست. فروتنی و درگوشه ایی قایم شدن برعکس از محسنات به شمارمی آید. در حالیکه جوان امروز می خواهد خود نمایی کند و این حق اوست و در روابط آینده اش و بهبود روابط امروزش مهم و تعیین کننده است. حکومت از استفاده از این حق وحشت دارد و آن را برای مردم و جوانان محدود و نابود کرده است. چرا که استفاده از این حق به دنبالش مطالبات دیگری از جمله حقوق اجتماعی و اقتصادی دیگری می آید.
ولی معضلی که حکومت با آن در گیر است صرفا این نیست که جوانان این آزادی ها را میخواهند. بدون شک کمتر انسانی را در قرن 21 می توان یافت که آرزو کند ای کاش آزادی اش را محدود کنند، ای کاش یک حکومتی باشد اتاق خوابم را هم کنترل کند و اگر سکس من خلاف میلش باشد من را سنگسارکند! این خواست هیچ انسان نرمال و امروزی ای نیست مگراینکه اینها را برای دیگران بخواهد! یا منافعش در گرو این محدودیت ها باشد و از آزادی وحشت داشته باشد. معضل جمهوری اسلامی دقیقا اینست که جوانان و زنان در ایران نه تنها این آزادی ها را می خواهند، بلکه این خواست را به یک جنبش اجتماعی وسیع با اعتراضات هر روزه تبدیل کرده اند. جنبشی که می شود اسمش را گذاشت "جنبش خلاصی فرهنگی". اعتراضات هرروزه زنان و جوانان بخشی از این نخواستن و قبول نکردن است که به صورت مبارزه با مظاهر فرهنگی حکومت نمایان می شود. در کشورهایی مثل عربستان هم حتما مردم و جوانان زیادی از قوانین اسلامی ناراضی هستند ولی هنوز این نارضایتی برعکس ایران به حرکت اجتماعی تبدیل نشده است. اگر خیلی مختصر بخواهم جنبش خلاصی فرهنگی را تعریف کنم می گویم "میل و اراده بخش قابل ملاحظه ایی از مردم در ایران برای رها شدن از شر فرهنگ شرقی-اسلامی و استفاده از آزادی بی قید و شرط بیان و اندیشه . خلاصی از شر فرهنگی که هر روز توسط حکومت اسلامی تولید و بازتولید می شود و نه تنها در ایران که هر جا که دستش برسد برایش سرمایه گذاری می کند. این میل و خواست و اراده در ایران تبدیل شده به اعتراضات اجتماعی که اشکال گوناگونی به خود گرفته و در عرصه های مختلف اشکال متفاوتی دارد. این میل و اراده در اولین مرحله می خواهد حکومت اسلامی را سرنگون کند". پرداختن به مسائل و مشخصات این جنبش عظیم اجتماعی از حوصله این نوشته خارج است ولی امیدوارم به زودی بشود بحثی حول آن داشته باشیم.
این جنبش و اعتراضاتش حکومت را به جبهه مبارزه ایی کشانده که به وسعت کل جامعه است. در جنبش خلاصی فرهنگی همانطور که حکومت با توده وسیع جوانان و زنان روبه روست همانطور هم امر سازمان یابی و تشکل این جنبش مشکل تر ست. ولی موضوعی که این روزها دارد به امر متحد کننده جوانان و مردم تبدیل می شود درست همین ایجاد مزاحمت برای جوانان و دختران است. نمونه هایش را در آریاشهر و کرمانشاه دیده ایم. باید این روحیه اعتراضی را گسترش داد و عمومی کرد. باید هرجایی پلیس برای کسی مزاحمت ایجاد کرد با اعتراض و برخورد عمومی روبه رو شود. روحیه اتحاد و همکاری باید بین مردم تفویت شود و عکس العمل طبیعی مردم در مقابل مزاحمت های پلیس اعتراض عمومی و متحدانه باشد. برای برچیدن طرح امنیتی اجتماعی رژیم متحد شد.

Friday 16 May 2008

حذف سریع سنتهای پوسیده و عقب مانده

در راهروهای تودر توی بیمارستان توحید سنندج بدنبال زنی می گشتم که از خودسوزی او باخبر شده بودم، به محض وردم به اورژانس بیمارستان ناگهان پیکر بی جان زنی را دیدم که در میان شعله های آتش سوخته بود پیکری که تا چند روز قبل فرهنگ و سنت حاکم او را مظهر زیبایی و لذت معرفی می کرد و اورا با عنواینی مثل شکلات، قند وبره و... توصیف می کرد اکنون همان فرهنگ و سنت این تن زیبا و دلربا ! را به تکه زغالی تبدیل کرده بود که بوی سوختن سلولهایش در میان جمعیت و راهروی بیمارستان پیچیده بود دیگر چشمی از دیدن او لذت نمی برد، نگاهی او را تعقیب نمیکرد، با مقاومت خانواده برای کسب اطلاعات هویتی او مواجه شدیم( این هم جزیی از مشکلات خانوادگی محسوب می شود!) آیا می شود این دستاوردهای غیرانسانی فرهنگ ضد بشری را همراه با جسد قربانیان این مناسبات زیر خروارها خاک دفن نمود و به فراموشی سپرد و این فجایع را به حساب مشکلات شخصی و خانوادگی گذاشت؟ و به عنوان امری طبیعی و روزمره تلقی کرد؟ آن هم در دورانی که توانایی علم و تکنولوژی در پاسخ به نیازهای انسان به اوج خود رسیده است> جای بس تامل است برای بیخبرانی که همچنان چشمان خود را بروی واقعیتهای پیرامون بسته اند و نسخهای پیچیده شده و بظاهر مدرن و پرزرق و برق از طرف مدعیان دموکراسی ( که ان هم در جای خود تحقیر جامعه بشری است) را بعنوان رهایی زنان و کسب منزلتی خاص برای آنها پذیرفته اند! پدر فرزند خود را به جرم دختر بودن در همان روز اول تولدش بطرز فجیعی خیلی ساده و راحت با جدا کردن سر از بدن نوزاد او را به قتل میر ساند! باز هم به جرم زن بودن پدر فرزند دخترش را سالها در خانه زندانی می کند مبادا حرمت خانواده لکه دار شود،و... اینها واقعیتهای پیرامون جهان ما هستند ، کجای این مناسبات انسانی است؟ براستی این فجایع در کدام بخش از حقوق انسان می گنجد بجز در فرهنگی پوسیده و همراه با قوانین نابرابرش؟ در جایی زن را مظهر لذت و زیبایی معذفی می کند و اورا با چیدن کلماتی آهنگین در کنار هم به عروسکی نمادین برای کسب منافع خود معرفی میکند و درجایی دیگر اورا به شکل فجیعی به مرگ محکوم می کند؟ ، چشمان بیدار جامعه باید هر روز بیشتر از قبل به جنگ این مناسبات غیرانسانی و نابرابر بروند. کسب آگاهی و شناخت نسبت به سنتهای پوسیده وو جنایات ناشی از تعصبات قومی و مذهبی باید به شکل فراگیری در میان جامعه شکل بگیرد و اذهان غافل و بخواب رفته جامعه ررا با استفاده از قوه تفکر برتر و تشکیل سازمانهای برابری طلب زنان بیدار کرد و نگذاشت بیش از این انسان قرت بیست و یکم تحقیر شود.

فروزان سلیمی
F_salimiy@yahoo.com

Thursday 15 May 2008

مرحله دوم طرح « امنیت اجتماعی» رژیم اسلامی را شکست میدهیم

احمدرضا رادان فرمانده نیروی انتظامی رژیم اسلامی در تهران بزرگ اعلام نمود که "طرح ارتقای امنیت اجتماعی زنان" از روز یکشنبه ٢٢ اردیبهشت ماه آغاز شده است. این ادامه همان طرحی است که از سال قبل در تهران و شهرستانها به اجرا در آمد و به علت تقابل گسترده مردم با این طرح، مجریانش شکست آنرا اعلام کردند. اکنون اعلام کرده اند که نیروی سرکوب در خیابانها را دو برابر میکنند.

قرار بود با اجرای طرح "امنیت اجتماعی برای زنان" یک حکومت نظامی اعلام نشده را در خیابانها برقرار کنند. رژیم اسلامی اوباشان خود را روانه خیابانها نمود تا با ضرب و شتم و دستگیری و ایجاد رعب و وحشت، زنان را مجبور به پذیرش حجاب مورد نظر رژیم نماید. بیش از یک میلیون زن را دستگیر کردند، جریمه کردند، به زندان انداختند، میخواستند در پناه همین طرح، آپارتاید جنسی و جداسازی پسر و دختر در دانشگاه ها را اجرا و به آن رسمیت دهند، میخواستند نشان دهند که در دوره زمامداری "شعبان بی مخ" های رژیم اسلامی هنور میتوان اختناق و سرکوب دهه شصت را به مردم تحمیل کرد، میخواستند با دار و درفش، فعالین کارگری، دانشجویان معترض و زنان و جوانان عاصی را به تسلیم بکشانند. اما نشد، نگرفت، مردم اجازه ندادند، زنان نگذاشتند سنگرهای فتح شده و پیشروی های جنبش آزادیخواهی، توسط جمهوری اسلامی به تصرف در آید. دختران جوان در همین ایام تا آنجایی که توانستند و زورشان رسید بی حجابتر و با رنگهای شادتر لباس پوشیدند و به خیابان آمدند. یک اعتراض عمومی در خیابانها بحرکت در آمد. زنان و جوانان، کوچه به کوچه، در معابر عمومی، در دانشگاه و مدارس علیرغم اعمال وحشیانه مامورین سرکوب، در مقابل رژیم ایستادند و طرحش را به شکست کشاندند. شورش آریاشهر نقطه اوج این تقابل سیاسی بود، هزاران نفر یکصدا اعلام کردند: "حکومت اسلامی نمیخوایم نمیخوایم" و طرح حکومت اوباشان را بسرعت و با قدرت به شکست کشاندند. مقامات اعتراف کردند که همه شهر بی حجاب است، گفتند ما حریف ١٠ میلیون نفر در تهران نمی شویم، گفتند که مردم مامورین ما را کتک می زنند، گفتند برای تحمیل "شئونات اسلامی" باید کوچه به کوچه پاسدار و اطلاعات چی مستقر کرد. نفس دستگیری و جریمه و بازداشت بیش از یک میلیون نفر از زنان و جوانان، سند گویای مقاومت وسیع مردم و سازش ناپذیری مردم بود.

اجرای مرحله دوم طرح "امنیت اجتماعی" دولت اسلامی، حتی دیگر مانند اولی، رجزخوانی های احمدی نژاد را هم همراه خود ندارد. در همین روز اول شروع نشده، شکست خورده است. مسئولین نیروی انتظامی امروز در سالن علامه دانشگاه تهران قصد داشتند طرح "ارتقای امنیت اجتماعی" را برای دانشجویان توضیح دهند که با اعتراض شدید آنها روبرو شدند. احمدرضا رادان قرار بود در این جلسه شرکت کند که از ترس دانشجویان به محل جلسه نیامد. میگویند میخواهیم ارتقایش بدهیم، به جامعه اعلام کردند که در خیابانها تعداد مزدورانشان را دو برابر میکنند. اما اینها نمی توانند زنان را به پوشش زیادتر مجبور کنند. اینرا امتحان کردند و مردم پاسخشان را دادند. آریاشهر راه را به مردم نشان داد.

مردم آزادیخواه،
"طرح ارتقای امنیت اجتماعی" وحشت عمیق رژیم اسلامی از اعتراضات شما را بنمایش گذاشته است. بحران و بن بست سیاسی و اقتصادی فزاینده رژیم اسلامی با این تقلاها حل نمی شود. این نمایش قدرت نیست، این هراس رژیم اسلامی است که قدرت شما را در شورش آریاشهر به چشم دیده است. علیه تبعیض-سازمان دفاع از حقوق زن، همه شما را فرا میخواند در برابر یورش مامورین رژیم به مردم در خیابانها ایستادگی کنید. اجازه ندهید زنان و جوانان را بنام "بد حجاب" و "بی حجاب" دستگیر کنند. در برابر دستگیری ها مقاومت کنید. با حرکت متحدانه خود، بساط اوباشان اسلامی را در خیابان و محلات جمع کنید. اینها جامعه را برای همه ما ناامن کرده اند، باید رژیم اسلامی را سرنگون کرد.

دست رژیم اسلامی از سر زنان کوتاه

عليه تبعيض - سازمان دفاع از حقوق زن

١٤ مه ٢٠٠٨، ٢٥ اردیبهشت ١٣٨٧