Wednesday 23 April 2008

سمت تاریک!

ندا نوشین، ایران
حالا که به روز جهانی کارگر نزدیک می شویم شاید بد نباشد گوشه ای از آنچه برزنان کارگر و یا نیروی کار ارزان تر که اتفاقا بازده ای بیشتری نیز دارند را مورد بررسی قرار دهیم.
پس از آغاز جریانات اصلاحات در سال هفتاد و شش و اوج گرفتن روند ورود دختران به دانشگاه ها عده ای نگران روزهایی بودند که جمعیت جوان جویای کار سال های بعد را به طور اکثریت دخترانی تشکیل دهند که هنوز در پیچ و خم های نگاه سنتی خانواده و جامعه بر زندگی اشان قرار دارند و فاصله سنت تا زندگی مدرن را تنها چهار سال درس خواندن در دانشگاه نتواند پر کند. بعد از گذشت ده سال از آغاز آن روزها حالا میزان پذیرفته شدگاه زن دانشگاه ها نسبت به مردان رقم قابل توجه ای شده جهش عظیمی در حوزه ورود زنان به جامعه صورت گرفته. این جمعیت جوان تحصیلکرده حالا به دنبال درهای تازه ای از زندگی آزاد و مدرن می گردد و طبیعی است که داشتن شغل مناسب اولین گام در جهت داشتن زندگی مستقل خواهد بود؛ اما از آنجایی که دولت نه تنها قوانینی برای حمایت از فارغ التحصیلان جویای کار به تصویب نرسانده است بلکه نسبت به شرایط موجود کاملا منفعلانه و بی تفاوت نشان می دهد شرایط عجیبی در بازار کار زنان حاکم شده است.
در آشفته بازار سیاسی و اقتصادی که دیوانگان حکومت در تمامی عرصه ها به راه انداخته اند کمتر نهاد مدنی مسئولیت آنچه بر زنان تحصیلکرده جویای کار می رود رابرعهده می گیرد. شاید همین بی توجهی عمدی نسبت به مسائل معیشتی زنان است که باعث شده تا دختران جوان پس از گرفتن مدرک دانشگاهی اشان و بعد از گذراندن حدالقل 16 سال درس خواندن حاضر می شوند در مشاغل کاملا غیر مرتبط با رشته تحصیلی اشان و در برابر حقوقی کاملا ناچیز که از حدالقل حقوق پایه مصوب وزات کار هم برخوردار نیست مشغول به کار شوند. قوانین کار نه تنها به نفع کارگر وضع نمی شود بلکه در جهت سست کردن پایه های امنیت شغلی او و در راستای خدمت رسانی به کارفرمابه تصویب می رسد.
گروه عمده ای از دختران تحصیلکرده به عنوان منشی یا بازاریاب فروش یا صندوق دار استخدام می شوند و دیگر فرقی نمی کند کارشان در بنگاه معالات ملک باشد یا ویزیتور یک شرکت بی نام و نشان دارویی؛ بهداشتی ویا کار کردن در یک رستواران تا اواخر شب و از انجایی که زنان کمتر دست به ایجاد گروه های صنفی و یا تشکل های حمایتی می زنند و معمولا به دلیل شرایط زندگی و خارج شدن از محیط بسته و محدود خانه حاضر به انجام کار بیشتر در برابر مزد کمتر نیز هستند کارفرمایان تمایل بیشتری برای جذب زنان دارند. ایجاست که در آگهی های مربوط به استخدام دیگر تجعب نمی کنی که برای هر کاری جنس مورد پذیرش تنها زن است و این زنجیره در نهایت به معکوس شدن روند کار در جامعه می انجامد. در کشوری که اقتصادش مبتنی بر اقتصاد دلالی است نه اقتصاد تولیدی؛ زنان لباس مردانه می پوشند و کارهای مردانه می کنند و مردان در انبارهای بزرگ و دفتر کارهای کوچک؛ معامله می کنند و از این دست می خرند و از ان دست می فروشند و پورسانت دلالی اشان را می گیرند.
مشکل عمده اما اینجاست که هیچ نظارتی بر کار زنان صورت نمی گیرد؛ در محیط کار آنها بارها و بارها توسط کارفرما یا ارباب رجوع مورد تعرض لفظی به دلیل جنسیتشان قرار می گیرند. هیچ زنی نیست که تجربه چینن برخوردی را در محیط کار نداشته باشد. معمولا ضمانت هایی که در ابتدای کار از کارگر می گیرند انقدر بالاست که حتی اگر زنی مورد سواستقاده و یا خشونت کارفرما هم قرار بگیرد باز هم قدرت دفاع از خود را نخواهد داشت.
هستند زنانی که در کارگاه های کوچک به خاطر اعتراض به ساعت کار بالا و حقوق کم از کارفرمایشان حتی کتک می خورند اما به خاطر چک و یا سفته هایی که بابت ضمانت به صاحب کار داده اند سکوت می کنند و حاضر به شکایت نیستند. شاید فکر می کنند پس از شکایت کردند نه تنها به حق وحقوق خود نمی رسند بلکه ابرویشان را هم از دست می دهند و بدتر ازآن؛ بیکار هم می شوند!
فاجعه در حال شکل گیری است. با این که آمار زنان تحصیلکرده روز به روز افزایش پیدا می کند اما انگار همچنان زنان سمت تاریک این کره خاک زندگی می کنند؛ هنوز هم برای به دست آوردن پست های کاری مرتبط با رشته تحصیلی اشان یا داشتن حقوق برابر با مردان و یا داشتن قوانین حمایتی در محیط کار باید ار هفت خان رستم بگذرند. تلاشی که گاهی کاملا بیهوده به نظر می رسد چرا که گویی دست هایی به عمد خواستار خانه نشین شدن زنان و دور شدن آنان از محیط های اجتماعی است. شاید به همین خاطر است که زنان حاضر می شوند تن به هر کاری در هر شرایطی بدهند اما دوباره به چهارچوب های تنگ خانه پدری بازنگردند.

Sunday 13 April 2008

مكرمه آزاد شد

کاظم نیکخواه
روزنامه اعتماد روز پنجشنه ٢٢ فروردين خبر داد كه مكرمه زني كه به سنگسار محكوم شده بود "پس از واكنشهاي گسترده" سرانجام از سوي كميسيون عفو و بخشودگي قوه قضائيه مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد. جعفر دوست و پارتنر و پدر دو فرزند مكرمه را اما قبل از اينكه بشود نجات داد، با دستپاچگي و بطور مخفيانه در قزوين سنگسار كردند. آزادي مكرمه جاي خوشحالي بسيار است و نتيجه همان "واكنشهاي گسترده" يا در واقع مبارزات و كارزار گسترده اي است كه در سطح جهان و در ايران به جريان افتاد و نام "كميته بين المللي عليه سنگسار" و مينا احدي در راس آن ميدرخشد.
داستان زندگي مكرمه و جعفر يك سند و كيفرخواست عليه جمهوري اسلامي است. اين دو يازده سال در زندان و شكنجه گاههاي جمهوري اسلامي نگه داشته شدند. دوبار حكم سنگسار برايشان صادر شد. زندگي دو فرزند كوچكشان با زجر و محروميت و زندان و تلاطمي فراموش نشدني توام شد. جرم مكرمه اين بود كه از شوهر سابقش كتك ميخورد و خواهان طلاق بود. اما شوهرش حاضر به طلاق او نميشد و قوانين اسلامي رسما طلاق او را صادر نكردند. او خانه شوهر سابقش را ترك كرد. از زبان خودش در روزنامه اعتماد اينطور ميخوانيم: "شوهرم مرا طلاق نمي داد، وادارم مي کرد با او زندگي کنم، مرد بداخلاقي بود و کتکم مي زد، ما سال ها بود که با هم اختلاف داشتيم و با يکديگر زندگي نمي کرديم وقتي از طلاق نااميد شدم، تصميم گرفتم با جعفر فرار کنم، من فکر مي کردم بعد از اين همه مدت جدايي و نداشتن رابطه ديگر عقدم با شوهر اولم باطل است به همين خاطر هم به صورت صيغه يي با جعفر ازدواج کردم. طعم شيرين زندگي را با اين مرد چشيدم. ما صاحب فرزند شديم و دو سال از ماجرا گذشته بود که با شکايت شوهر اولم من و جعفر در تاکستان دستگير شديم و ما را زنداني کردند. وقتي حکم به سنگسار ما داده شد ديوان عالي کشور حکم را نقض کرد و ما با وثيقه از زندان آزاد شديم. مکرمه در ادامه افزود؛ فرزند دومم را باردار بودم که دوباره زنداني شديم و فرزندم در زندان به دنيا آمد. من و دو فرزندم در زندان زنان و جعفر در زندان مردان بود. ما دوباره به سنگسار محکوم شديم و اين در حالي بود که من چندين بار گفتم که مدت ها از شوهرم جدا زندگي کرده ام و هيچ رابطه اي بين ما نبوده و حتي تقاضاي طلاق هم از دادگاه کرده بودم. در هيچ کدام از جلسات محاکمه هم شوهرم حضور نداشت و ما را بدون شاکي محاکمه مي کردند اما ديوان عالي کشور اين بار حکم سنگسار را براي هر دوي ما تاييد کرد."
روزنامه اعتماد كه اين خبر را منتشر كرده اينطور ميگويد: "افت و خيزها در پرونده مکرمه و جعفر شهريورماه سال گذشته زماني به اوج خود رسيد که سعيد اقبالي وکيل مدافع اين محکومان اعلام کرد براي مطالعه پرونده و دفاع از موکلانش هيچ همکاري با وي نشده و قرار است چند روز ديگر حکم سنگسار هر دو محکوم در قبرستان تاکستان به اجرا درآيد. انتشار اين خبر در سايت هاي اينترنتي و روزنامه ها واکنش شديد و سريع مدافعان حقوق بشر در داخل و خارج از ايران را برانگيخت و کميسيون حقوق بشر اسلامي که نهادي زير نظر قوه قضائيه است نيز به اين حکم واکنش نشان داد. سرانجام بعد از چند روز جنجال درست ۴۸ ساعت قبل از اجراي حکم، رئيس قوه قضائيه از اختيارات خود استفاده کرد و با ارسال نامه اي مبني بر توقف اجراي حکم سنگسار به دادگستري قزوين جلوي اجراي حکم را گرفت تا خانواده اين دو محکوم، وکيل مدافع شان و مدافعان حقوق بشر نفس راحتي بکشند و اميدوار باشند هنوز راهي براي نجات جان اين دو نفر باقي مانده است اما اين اميدواري چندان طولاني نبود. ۱۰ روز بعد از صدور نامه آيت الله هاشمي شاهرودي از زندان مرکزي تاکستان خبر رسيد مکرمه بدحال است چرا که عده اي به وي خبر دادند جعفر در قبرستان تاکستان سنگسار شده است. اول احتمال مي رفت اين خبر فقط يک شايعه باشد زيرا هيچ يک از مسوولان پرونده و دستگاه قضايي خبر را تاييد نمي کردند. با اين وجود شايعه سنگسار جعفر هر لحظه قوت مي گرفت و منابع آگاه جزئيات بيشتري از اين سنگسار را فاش مي کردند تا اينکه ۲۴ ساعت بعد، سرانجام رئيس دادگستري قزوين براي اداي توضيحات مجبور شد به تهران بيايد و ساعاتي بعد جمشيدي سخنگوي قوه قضائيه با اعلام خبري اجراي حکم سنگسار جعفر را تاييد کرد و در روزهاي بعد مسوولان اعلام کردند قاضي اجراکننده حکم خودسرانه اقدام به اين کار کرده است و با وي برخورد خواهد شد. پس از آن منابع موثق در تاکستان قزوين اعلام کردند جعفر تا زمان انتقالش به قبرستان نمي دانسته است قاضي قصد اجراي حکم را دارد. هنگام اجراي حکم نيز فقط چند مامور و يک قاضي اجراکننده حکم حضور داشتند و جعفر را به چاله اي انداختند که ۱۰ روز قبل آماده شده بود".
اينكه يك قاضي در قزوين جعفر را سنگسار كرده در واقع توجيه كثيف و مسخره اي است براي گريز مقامات جمهوري اسلامي از فشار مبارزه عليه سنگسار در ايران و در سطح جهان. اين توجيه طبعا براي هيچكس قابل قبول نيست. وقتي در قوانين اسلامي حكومت سنگسار وجود دارد و دور انداخته نشده است، روشن است كه هر آخوند جنايتكاري در اين شهر و آن شهر ميتواند آنرا عليه زنان و مردان به كار گيرد. جعفر نميبايست وحشيانه قرباني ميشد. مكرمه نميبايست اينچنين به زجر و عذاب و شكنجه دچار ميشد. او گناهي نكرده است. و جعفر هم گناهي نكرده بود. دو فرزند كوچك آنها نيز كه زندگيشان اينچنين به سياهي و زجر كشيده شده گناهي نكرده اند. اگر مبارزه و كمپين گسترده بين المللي و اعتراض گسترده مردم در ايران نبود اكنون مكرمه را هم بي سر صدا و يا با سر وصدا با سنگ و آجر زجركش كرده بودند. در اين هيچ ترديدي نيست. يك انسان را ما مخالفين توحش اسلامي از سنگسار نجات داديم. اين جاي خوشحالي بسيار است. اما روزي كه اين خشم و نفرت و مبارزات به هم بپيوندد و كل جامعه را از شر اين ماشين جنايت ضد بشري خلاص كند، جاي خوشحالي بسيار بيشتر آن روز است.

كرگدنهاي اسلامي و معضل بي حجابي

كاظم نيكخواه
امام جمعه مشهد موجودي بنام "حجت الاسلام علم الهدي" هفته گذشته در خطبه نماز جمعه مشهد وحشت و خشم خودرا از مقاومت گسترده زنان در مقابل حجاب اسلامي نشان داد. اين كرگدن اسلامي (با پوزش از كرگدن و انجمن حمايت از حيوانات!! يك كلمه جديدي بايد براي اين مجسمه هاي بلاهت و عقب ماندگي و تعفن ارتجاعي درست كرد. موقتا همين را قبول كنيد) به بي حجابها و "بدحجابها" اعلام جهاد داد و گفت بايد براندازي شوند. او از جمله اين طور ميگويد "ما اصلاً مساله‌ای به نام بدحجابی نداریم. این که یک زنی یک لچکی بیندازد بالای سرش، این که حجاب نیست، بی‌حجابی است. این طور نیست که حجاب داشته باشد و بد باشد، بلکه بی‌حجاب است" علم الهدي اينطور ادامه ميدهد: " تمام زنانی كه موهایشان بیرون است و تمام زنان لاابالی كه با پای برهنه تا ساق پا، پاچه شلوارشان را ورمالیده‌اند، بی‌حجاب محسوب می شوند و باید تعقیب قانونی شوند. تازه یک مشت افراد بی‌بند و بار با رنگ‌های زننده و مهیج بیرون می‌آ‌یند که از صد بی‌حجابی هم بدتر است". و بعد خواهان براندازي همه آنها ميشود: " آقایانی که می‌گویند حجاب را باید با مسائل فرهنگی نهادینه کرد، در اصل از زیر بار مسوولیت خود شانه خالی می‌کنند. بی‌حجابی در مملکت جرم است و قانون نیز برای مقابله با آن وجود دارد. دولت مکتبی جناب آقای احمدی‌نژاد در دو سال گذشته مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را به شکل قانون درآورده است. بنابراین، بی‌حجابی یک ناهنجاری است که باید با قدرت براندازی شود و دستگاه‌های دولتی آن‌ را با اقتدار براندازی کنند".
هميشه كنه حرف حكومت اسلامي را آخوندهايي از قبيل همين "كودن الهدي" و ملاحسني و خزعلي رك و صريح بيان ميكنند. اولا اين كلمه "بدحجابي" را مقامات حكومت اسلامي ابداع كردند تا يك درجه عقب نشيني خود در مقابل زناني كه حجاب اسلامي را رعايت نميكنند را لاپوشاني كنند. همه سران ريزودرشت حكومت ميدانند كه زنان در ايران زير بار حجاب اسلامي و قوانين اسلامي نرفته اند. اما اگر مثل اين آخوند مشهدي اعتراف كنند كه ميليونها زن در ايران "بي حجاب" هستند در واقع اعتراف كرده اند كه كلاه حكومت اسلامي شان پس معركه است و در تحميل قوانين اسلامي شكست خورده اند.
ثانيا اينكه زنان بي حجاب بايد "براندازي" شوند نيز كنه تمايل و گرايش كل دم و دستگاه جمهوري اسلامي است. همين دولت احمدي نژاد را با يك مشت جلاد حرفه اي نظير "پورمحمدي" و "اژه اي" و "شريعتمداري" و امثال اينها سركار كشيدند كه به جامعه يعني همه زنان و مردم منزجر از حكومت و قوانين اسلامي هجوم بياورند و نسل كشي هايي مثل سال ٦٠ و ٦٧ را تكرار كنند اما نتوانستند. در نتيجه آنها كه مستقيما دست اندركارند فهميده اند و حتما به نحو مناسبي به اين كرگدن مشهدي هم حالي خواهند كرد كه حرف دهانش را بفهمد و كوتاه بيايد و گرنه وارد جنگي تمام عيار با مردم خواهند شد كه اولين نتيجه اش خفه كردن صداي ناهنجار همه اين فسيلهاي از گور برخاسته تاريخ خواهد بود. بهررو بايد به اين يارو فهماند كه روزي كه زنان همه نه "بدحجاب" بلكه آشكارا به مفهوم دقيق كلمه بي حجاب بيرون بيايند يعني حجاب هاي اسلامي را دور بيندازند و مردم ايران همه جنايتكاران مرتجعي را كه يكه تاز ميدان شده اند و شب و روز دارند به آنها توهين ميكنند را به محاكمه بكشند دور نيست.

Saturday 5 April 2008

مراسم ملکه زیبائی در ابوظبی

در دنیای اسلام که همه خبرها به سنگسار و در گونی پیچیدن زنان ختم می شود برگزاری مراسم ملکه زیبائی شاید یک رفرم به نفع زنان به نظر برسد! احتمالا کسانی بر خواهند خاست و یک بار دیگر علیه کمونیستها و آزادیخواهان دست به "جهاد اکبر" خواهند زد و مثلا خواهند گفت دیدید که شیرین عبادی حق داشت که گفت اسلام و حقوق بشر با هم منافاتی ندارند؟ آخر چه کسی است که از مسابقه برای ملکه زیبائی در کشوری که زن زیر لگد اسلام سیاسی است خوشحال نشود؟ فاکت: دادگاهی در ابوظبی تقاضای طلاق زنی را که بعد از ٢١ روز زندگی مشترک مورد کتک قرار می گرفت و همسرش با زنان دیگر رابطه جنسی داشت رد کرد و به زن حکم کرد با دریافت مبلغی به خانه برگردد. این موقعیت بغایت فرودست زن را در نظر بگیرید و مجددا به خبر برگردید! در یک مسابقه منحصر به فرد بین المللی در امارات متحده عربی، ده هزار شتر مژه های بلند خود را برای کسب عنوان ملکه زیبایی شترها، آرایش خواهند کرد. این مسابقه که در ابوظبی برگزار می شود یکی از بزرگترین مسابقات از این نوع است و در آن مبلغی بیش از ٩ میلیون دلار و ١٠٠ دستگاه اتومبیل بعنوان جایزه اهداء می شود. در این مسابقه شترهایی از بحرین، عمان، قطر و عربستان سعودی شرکت خواهند داشت.
و بر گردیم به موقعیت زن در این کشور و همه کشورهای شرکت کننده در این مسابقه فرح بخش. عکسی که زن را در ابوظبی نشان میدهد به اندازه کافی گویا است. اسیر کامل در حجاب اسلامی. اگر دنیا را خالی از عمل انسانها برای تغییر تصور کنیم و آن را به دست اراذل اسلامی رها کنیم حتما زنان گرفتار اسلام سیاسی به موقعیت بالا دست شتر ها رشک خواهند برد. شترهائی که می توانند مژه های زیبای خود را آرایش کنند و زنانی که حتی به اندازه شتر ها آزادی عمل ندارند. آیا وقت آن نیست که این دنیای ضد بشری را با همه گند و کثافاتش در اعماق تاریخ دفن کنیم و یک زندگی انسانی به نفع زنان و همه مردم جامعه مستقر کنیم؟ آیا وقت آن نیست که یک بار دیگر و بلند تر از همیشه اعلام کنیم که در مذاهب و ارتجاع و نابرابری نمیتوان و نباید رفرم کرد. اینها را باید از ریشه خشکاند.
دو میلیون کودک قربانی توریسم جنسی
وقتی چندین سال قبل دوستی بر اثر تصادف جان باخت بخش کوتاهی از دیالوگ فیلم "شهر فرشتگان" را برای بازماندگانش تکرار کردم. "یک روز زندگی به عنوان انسان ارزشش را داشت". ماجرای فیلم این است. فرشته های نامرئی در میان آدمیان حضور دارند و در مواقع خطر به آنها کمک می کنند. فرشته (نیکولاس کیج) عاشق زنی می شود و تصمیم می گیرد از "عالم ملکوت" دست کشیده "زندگی فانی" اما توام با احساس و عشق را شروع کند. پیش از انسان شدن، فرشته ما، نه گرما و سرما را حس می کند نه حس بویائی و چشائی موجودات زنده را دارد. در اولین روزی که انسان می شود زیر دوش آب گرم لذت می برد و عطر دلپذیر میو ه ها سرمست اش می کند. اوج لذت وقتی است که اولین هم آغوشی را تجربه می کند اما معشوق فردای روز بعد در یک تصادف کشته می شود. وقتی یکی از یاران قدیمی فرشته بر "نیکولاس کیج" ظاهر می شوند، از او می پرسد آیا ارزشش را داشت که برای یک روز تجربه زندگی انسانی، زندگی جاودانه را از دست بدهی؟ فرشته سابق می گوید یک روز حس همه چیز و حس عمیق هم آغوشی و دوست داشتن. ارزشش را داشت.

دومیلیون کودک مورد تجاوز جنسی آیا می توانند همین یک جمله را تکرار کنند؟ بر مبنای بررسی های يونيسف در حال حاضر بيش از دو ميليون کودک و نوجوان که بين ۸ تا ۱۵ سال سن دارند در سراسر جهان مجبور به تن فروشی هستند. ساليانه بيش از دو ميليون نفر از کشوری به کشور ديگر سفر می کنند تا با کودکان و نوجوانان رابطه جنسی برقرار سازند. اين جهانگردی جنسی، بازاری بسيار پر منفعت را که حجم گردش پول در آن بيش از ۵ ميليارد دلار حدس زده می شود، به وجود آورده است.

اگر از این کودکان و نوجوانان پرسیده شود آیا ارزشش را دارد که بعنوان انسان بر این جهان پا گذاشته اید چه می شنوید. آیا می توانند بگویند آری؟ که بگویند یک روز همه خوشی ها را حس کرده ایم. گرمای دلپذیر آب را حس کردیم و طعم خوش میو ه ها را چشیده ایم و خلاصه بعنوان انسان حتی یک روز از این زندگی لذت برده ایم؟

آمار یونسیف بی شک ناقص است. زندگی میلیونها کودک در اقصی نقاط جهان که قربانیان پنهان و حتی آشکار تجاوز جنسی اند را در بر نمی گیرد. این کودکان قربانیان قهر طبیعت نیستند. کسانی نیستند که در یک لحظه، زندگی زیبایشان به خاکستر تبدیل شده باشد. اینها کسانی اند که از روز تولدشان تا روز مرگشان اسیر وضع موجوداند. وقتی از کودک ٨ ساله ای بعنوان کالای جنسی استفاده می شود آیا نباید به این زندگی تف کرد و به جنگ مسبب اصلی این حقارت و این ستم و تجاوز رفت؟
آیا سخت است مسببین این جنایت را باز شناخت؟ تجاوز به این کودکان فقط با همین آمار الکن ٥ میلیارد دلار سود نصیب کسانی کرده است که این "شغل" کثیف و ضد انسانی کسب و کارشان شده است. آیا آماری هست که لااقل بگوید ٥ میلیارد دلار خرج شده است تا با این تجاوز مبارزه شود؟ آیا دنیایی که بر محور سرمایه و سود و استثمار می گردد می تواند دنیائی شایسته برای ما انسانها باشد؟ آیا همین یک قلم جنایت علیه انسانیت ما را به این نمی رساند که کثافات جامعه سرمایه داری را باید بر سرش خراب کرد و جهانی بدون استثمار بنا کرد؟
کیوان جاوید

مينا احدي در وين جايزه زن پيشرو سال در زمينه مطبوعات را گرفت

روز ٢ آپريل چهارشنبه، در ساختمان موزه مرکزي شهر وين، صدها نفر براي حضور در برنامه جايزه دادن به ١٢ زن پيشرو در يکسال اخير در زمينه هاي مختلف حضور بهم رسانده اند.
از بين صد زن کانديد در زمينه هاي مختلف ، سياست، دفاع از برابري زن و مرد، فعاليتهاي اجتماعي ، مطبوعات و غيره، برندگان امسال اعلام شدند.
تعداد زيادي از هنرمندان و افراد سرشناس در اطريش در اين برنامه حضور داشتند. کل اين برنامه از تلويزيون " پولوس 4 اطريش " مستقيما پخش شد.
در ابتدا سردبير مجله " مادونا" به اسم " اوشي فلنر" مبتکر اين برنامه در مورد پروسه انتخاب نهايي از ميان صد زن معروف که کانديد اين برنامه بودند توضيحاتي به حضار داد او گفت: زنان فعال و چهره هاي سرشناسي که اينجا حضور دارند در زمينه هاي مختلف براي جامعه آشنا هستند و آنها را مردم و يا خودشان کانديد کرده اند. در آغاز هفت هزار زن کانديد شده اند و هيئت داوران از بين اين هفت هزار زن، در ابتدا 100 زن را انتخاب کرده است. سپس در جريان يک راي گيري اينترنتي، مردم به نفع کانديداهاي مورد نظر خود راي داده اند.
با توجه به نتايج اين پروسه هييت داوران در مرحله سوم از ميان اين صد زن ١٢نفر از آنها را انتخاب و در جريان برنامه اي که با هنرنمايي هنر مندان پيش برده ميشود به تدريج برندگان اعلام و جايزه را که شامل يک مجسمه شيشه اي بسيار زيبا است، دريافت ميکنند.
برندگان اين جايزه يکي بعد از ديگر از جانب هيئت ژوري طي يک نامه سر بسته که به مودراتور برنامه تحويل داده ميشد و بعد از خواندن اسم آنها از جانب مجري برنامه برندگان پشت ميکروفون ميرفتند و در ميان کف زدن حضار جايزه را دريافت ميکردند. در اين لحظات شور و شوق خاصي کل برنامه را در بر گرفته بود. وقتي نوبت به زن پيشرو در زمينه مطبوعات رسيد، از آنتونيو رادوس خبرنگار بسيار معروف اطريشي – آلماني که برنده اين جايزه در سال قبل بود همراه با گوينده محبوب و معروف اطريش "ميريام مايشل براوون" دعوت شد که اين جايزه را به مينا احدي زن پيشرو در زمينه مطبوعات تقديم کنند.
اسم مينا احدي سالن را با موجي از هيجان و تشويق همراه کرد. وقتي مينا احدي در پشت ميکروفون قرار گرفت و چند دقيقه صحبت کرد، سالن به احترام او از جا برخاست و با کف زدن ممتد به تشويق او پرداختند. تعدادي اشک شوق ميريختند و از شجاعت و تلاشهاي انساني مينا احدي براي همديگر ميگفتند. اين صحنه به نقطه اوج برنامه اي تبديل شد که در آن تعداد زيادي از زنان بدلايل متعدد و به خاطر فعاليت در زمينه هاي مختلف جايزه گرفته بودند.

مجله مادونا و تعدادي از رسانه هاي اطريشي يک روز بعد از اين برنامه، به اين نکته اشاره کرده و در مورد زندگي و فعاليتهاي مينا احدي در صدر گزارشات خود نوشتند. در سايت اينترنتي مجله مادونا نيز به اين امر اشاره شده و از مينا احدي بعنوان برنده اي که در قلبها جا داشت، حرف زده شده است.
جايزه زن پيشرو سال در زمينه مطبوعات بخاطر انتشار کتاب زندگي نامه مينا احدي به او تعلق گرفته بود. کتاب " من از مذهب رويگردانم" کتابي است که در آن در مورد زندگي و همچنين فعاليتهاي گسترده و موثر مينا احدي در دفاع از حقوق انساني و در مبارزه عليه جمهوري اسلامي ايران و اسلام سياسي مفصل بحث شده است. اين کتابي است در نقد اسلام سياسي و همچنين نقد سياستها و مماشات دولتهاي غربي با اين جنبش ضد انساني. اين کتاب به اعتراف بسياري از خبر نگاران و روشنفکران حاضر در اين مراسم پاسخ بسياري از سوالات مردم در زمينه مقابله با اسلام سياسي را ميدهد.
اين کتاب در ماه فوريه به زبان آلماني منتشر شده و در طول اين دو ماه توجه هاي زيادي را در آلمان و اطريش و کل آلماني زبانها بخود جلب کرده است.
جايزه زن پيشرو در زمينه مطبوعات يک نشانه ديگر از تاثير اين کتاب و استقبال مردم از حرفهاي راديکال و نقد پيشرو در زمينه مقابله با مذهب و از جمله اسلام سياسي است. من که يکي از همراهان مينا احدي از آلمان به اطريش بودم اين لحظات پر شور را هرگز فراموش نميکنم. يکي از لحظات زيباي اين مراسم براي من هنگامي بود که مينا احدي در پايان سخنان تکان دهنده اش بعد از دريافت جايزه با موجي از احساسات مردم و برخاستن از جايشان به احترام او روبرو شدم. اين صحنه جالب توجه بود زيرا براي همه برندگان کف زدن و خوشحالي و استقبال امري عادي بود. اما هنگامي که مينا احدي ميخواست از سن پايين بيايد اتفاق استثنايي که افتاد اين بود کل جمعيت با کف زدن ممتد به احترام او از جا برخاستند و تعداد زيادي اشک شوق ميريختند.

شهناز مرتب
۴ آپريل 2008

Thursday 3 April 2008

Only woman

ندا از ایران
حکومت جمهوری اسلامی از روزهای آغازین حکومت خود، پدیده کار زنان و پذیرش مسئولیت های اجتماعی از سوی آنان را به عنوان دستاویزی برای مشروع بودن حکومت خود و دمکراتیک بودن آن عنوان کرده است. کار زنان در ایران کنونی؛ نه تنها محدود به چادر سرکردن و پشت میز نشستن نیست بلکه حیطه گسترده ای از مشاغل غیر دولتی و به خصوص مشاغل کاذب را هم شامل می شود. حالا این چقدر خنده دار و دروغ است بماند. اما یک چیزهاییش هم راست است!
شاید برای خواننده ای که خارج از ایران زندگی کند شنیدن حکایت زنانی که نان زندگیشان را از راه دستفروشی در واگن های مترو در می آورند باعث حیرت و تعجب بشود. اولین نکته باعث تعجب این است که اینجا واگنها زنانه و مردانه هستند. یعنی واگن هایی هستند که فقط زنان در آن هستند. حدس زدید؟ خب این خودش منشاء یک جور کارهایی میشود که جمهوری اسلامی میتواند ادعا کند فقط به لطف حکومت اسلامی و آپارتاید جنسی ممکن است.
داشتم داستان این زنان دستفروش واگن های زنانه مترو تهران را میگفتم. داستان زنانی که هر روز برتعدادشان نیز افزوده می شود. موجوداتی که نه روی زمین که آن پایین ها؛ جایی که حتی به فکر هم نمی رسد مشغول چرخاندن چرخ های زندگی خودشان هستند. اصلا می توانید تصورش را بکنید؟ می توانید خودتان را بگذارید جای زنان و به تازگی دختران جوانی که توی واگن های مترو از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را حراج می کنند؟ شاید دو سال پیش این گونه کسب درآمد؛ تنها محدود به زنان میانسالی بود که ساکن مناطق جنوبی شهر بودند و هر روز با مترو از شرق به غرب تهران را سفر می کردند و اجناسی که می فروختند محدود می شد به دستمال سفره و رومیزی و لباس های زیر زنانه. اما یک سالی هست که دیگر دیدن دختران جوان که به محض ورود به واگن برای لوازم آرایش و بدلیجات دخترانه و لباس های راحتی توی خانه و خلاصه هر چیزی که فکرش را بشود کرد و قابلیت خرید از سوی خریداران خانم واگن ها را داشته باشد، تبلیغ می کنند. این آنقدر عادی شده که دیگر باعث سرک کشیدن مسافران نمی شود. دیگر تعجب نمی کنی وقتی دختری هم سن و سال خودت؛ با سرو وضعی شبیه به تو ساک جورابهایش را می کشد تا وسط جمعیت و برای جوراب های صد درصد کتانش که تنوع رنگ خوبی هم دارد با صدای بلند تبلیغ می کند!
به لطف حصار کشی جنسیتی بین زن و مرد حتی توی واگن های مترو؛ این زنان بدون ترس یا خجالت از نگاه های مردان؛ تنها در واگن های بانوان بدون اینکه بدانند؛ هر لحظه در نقطه ای از این شهر شلوغ توی کلونی زنانه پیرامونشان دارند بار سنگین زندگی را بر دوش می کشند. این بار وقتی از پله برقی های مترو یا احتمالا آسانسورهای آن پایین می آیید یا بالا می روید به یاد زنانی بیافتید که توی سکوت و ازدحام پیرامونتان ساک سنگین زندگی را روی حاشیه های زرد only woman به دنبال خود می کشند. بار سنگینی است نه؟