Wednesday 22 October 2008

بختک اسلامی (2)نسبیت فرهنگی وحجاب

میم ب از ایران
پست مدرنهای مرتجع که بعد ازفروپاشی بلوک شرق و بقول خودشان پایان کمونیسم، توانستند در گوشه و کنار دنیا جایی برای توهمات فلسفی خود بازکنند وپرچم زنده باد سرمایه داری را به بیانی فلسفی بلند کنند ، تز بشدت ارتجاعی نسبیت فرهنگی راهم دردنیا اشاعه دادند. نسبیت فرهنگی که امروزلحظات آخرعمرسیاسی خود را سپری میکند، دنیا رابه اقلیت های قومی،ملی، نژادی و مذهبی تقسیم میکند وتحت نام آزادی عقیده وبیان تمامی فرهنگها، سنن و مذاهب راکه مشقت و بدبختی بشر جز ارکان آنهاست را برسمیت میشناسد و حتی پروبال میدهد.
نسبیت فرهنگی یعنی در دهه آخر قرن بیستم (زمان گل کردن این جریانی ارتجاعی) نوار تاریخ را نگهدارید وبگویید فرهنگهایی که تاکنون بوجود آمده اند بس است، باید به همه آنها احترام گذاشت. دراین دیدگاه ظاهرا این فرهنگها که امروز میبینیم ازآسمان نازل شده اند وسرچشمه ای خدایی و ازلی و ابدی دارند، و در پروسه های تاریخی شکل نگرفته اند. درست بهمین دلیل احترام به سنن عقبمانده راهم ضروری میداند. اما متوجه نیست که همین فرهنگ متمدن اروپایی بر آواره های کلیسا و جنایات وحشیانه طبقات حاکم درقرون وسطا ایستاده است. همانطور که فرهنگ اروپایی را به نوع نگرش، نژاد و توانایی اروپایی ها نسبت میدهد و نه محصول چند قرن مبارزه آزادیخواهانه جوامع اروپایی، سنت های عقبمانده ای راهم که حکومت صدهزار اعدام به مردم ایران تحمیل کرده است، خواست خود مردم ایران تصویر میکند. این دیدگاه متافیزیک است و دارد از پروسه های تاریخی عکس میگیرد تا بتواند ازتاریخ آلبومی ازعکسهایی که لازم طبقه حاکم است دربیاورد. یعنی نسبیت فرهنگی پروسه های مادی تاریخی را که پدیده های امروز را رقم زده اند، ازتاریخ خط میزند و باین ترتیب چون برای این پروسه ها ارزش قائل نمیشود، تغییر رانیز از زندگی آدمیان حذف میکند و حفظ وضع موجود را آرمان بشر قرار میدهد و با این شیوه میخواهد از بورژوازی کارت سبز بگیرد.
برای نسبیت فرهنگی، فرهنگ ها مقدم برانسانها هستند. و گویا این فرهنگها بوده اند که انسانها را ساخته اند. وقتی با این متد پیش بروید حقوق انسان راتبدیل میکنید به حقوق مذاهب ، و آزادی انسان برای داشتن هر اعتقادی را تبدیل میکنید به آزادی عقاید (بویژه مذاهب) برای عضوگیری ازانسانها. اسلام نیز چون توسط نیروهای زنده سیاسی نمایندگی میشود و شرایط مساعدی برای عضوگیری دارد تحت حمایت های نسبیت فرهنگی قرار میگیرد. درنتیجه اگر در افغانستان سرمیبرند وسنگسار میکنند، در اندونزی دختران را ختنه میکنند و درایران حجاب سر کودک میکنند، جای هیچگونه نگرانی نیست، "چون فرهنگ خودشان است، خودشان میدانند چه کار میکنند."
همانطورکه میبینیم دفاع کردن از حجاب هم جز فعالیت های طرفداران این تز ارتجاعی میشود. " زن ایرانی خودش دوست دارد حجاب سرکند"، پس باید به عقایدشان احترام گذاشت، زیرا حق انکارناپذیر هرفرد است که هر لباسی را که میخواهد بپوشد. این منبرنشینان نظم نوینی فراموش میکنند که اتفاقا حق انکارناپذیر هرفرداین هم هست که میتواند هرلباسی را که نمیخواهند، نپوشند و اگر شما نخواستن زنان ر ادر خیابانهای تهران و شیرازو اصفهان و دیگر شهرها نمی بینید، بروید ازسران حکومت سوال کنید که طرح مبارزه با بدحجابی را برایتان تشریح کنند. درضمن خیلی جالب است که چند میلیون زن یک سلیقه دارند و همگی تصمیم میگیرند خودرا به شکل دلقکی سیاهرنگ گریم کنند و در خیابانها پرسه بزنند، آیا این چیزی جزگریم اجباری رانشان میدهد؟
نسبیت فرهنگی جلو میایستد و همه نیروهای سیاسی ازدولتهای غربی گرفته تا بعضی سازمانهایی که متاسفانه به خود چپ میگویند هم پشت سر آن صف میکشند و شروع میکنند از حجاب اسلامی به عنوان یک نوع پوشش دفاع کردن. آنها ازاین واقعیت پرده میپوشند که حجاب یک نوع پوشش نیست که هرفرد میتواند انتخاب کند، درواقع حجاب اسلامی را نمایندگی میکند که بقدرت رسیده و سعی دارد فرهنگ عقبمانده خود را درکنار قدرت اقتصادی و سیاسی خود گسترش دهد. مدیای غربی میخواهند این تصویر را درغرب بوجود آورند که حجاب جزئی ازفرهنگ مردم کشورهای اسلامزده است و باین ترتیب باید به آنها اجازه داد که سرکلاس درس با حجاب حاضرشوند، درمیدانهای ورزش باحجاب وارد شوند وغیره. همین هفته اخیر مسابقات فوتبال زنان کشورهای مسلمان را با پوشش اسلامی درتهران برگزار کردند که واضحا نشان میدهد قبل از اینکه یک مسابقه فوتبال درحال برگزاری باشد یک مذهب دارد خودنمایی میکند. شهروند اروپایی که تلویزیون را روشن میکند ومیبیند یک نینجا با نقاب اسلامی در مسابقه تکواندو شرکت کرده تصور میکند که یک اسلامی دارد ورزش رزمی میکند اما کاملا برعکس، این صحنه رزمی کاری را نشان میدهد که دارد برای عده ای اسلام را میفروشد.

No comments: