Tuesday 30 September 2008

ترس سردار از چیست؟

نوید مینائی
طرح امنیت اجتماعی و سرکوب جوانان و زنان در ایران همچنان از طرف حکومت دنبال می شود. هر روز سعی میکنند آنرا غلیظ تر کنند و رنگ و لعاب وحشتناک تری بزنند. حکومت می داند یکی از جنبش هایی که می تواند شیشه عمرش را بر سنگ بزند همین جنبش زنان و جوانان برای آزادی و برابری و خلاصی از شر فرهنگ عقب مانده و ضد زن اسلامی ست. به خاطر همین با چنگ و دندان دارد با زنان و جوانانی که می خواهند آزاد و رها باشند و حکم به رفتن آن داده اند مقابله می کند. البته اسم این مقابله و جنگ علنی "طرح ارتقاء امنیت اجتماعی" ست که همه می شناسیمش.
جوانان را دستگیر می کنند، در خیابان کتک می زنند، آفتابه به گردنشان آویزان می کنند و در شهر می چرخانند و تحقیر و شلاق و حتی اعدام و مرگ با شکنجه از عواقب احتمالی دستگیر شدگان است. زهرا بنی یعقوب را می شناسیم. دختر جوانی که در پارک به جرم حرف زدن با دوستش دستگیر شد و بعد از چند روز جسدش را تحویل خانواده اش دادند، تعداد جوانانی که در این طرح ضد انسانی کشته شده اند و سرنوشت شان نا معلوم است و در بازداشت گاه جهنمی کهریزک نابود شده اند معلوم نیست. این هم به پرونده جنایات جمهوری اسلامی افزوده می شود.
البته این یک سر قضیه است، اعتراضات مردم در مقابل این جنایات هم دارد گسترش می یابد، شروعش اعتراض مردم در آریاشهر و با شعار "حکومت اسلامی نمی خواهیم" بود این اعتراضات مردم دارد زیاد می شود و اتفاقا راهش همین است. آنقدر این واقعیت و تعرض مردم به جمهوری اسلامی برایشان وحشتناک و غیر قابل تحمل است که رسما به زبان آمده اند و می گویند چرا مردم و جوانان در مقابل پلیس مقاومت می کنند.
"جانشین رئیس‌پلیس کشور با اشاره به دستگیری ۹ نفر از سوی ماموران گشت ارشاد در میدان صادقیه تاکید کرد: حتی بر فرض اینکه اقدام مامور پلیس فاقد ارزش‌ها باشد، آن دختر نباید مقاومت کند و دلیلی بر مقاومت در مقابل پلیس وجود ندارد. سردار حسین ذوالفقاری در حاشیه جلسه روسای پلیس امنیت اخلاقی سراسر کشور، درخصوص نحوه برخورد ماموران گشت ارشاد در میدان صادقیه تهران که منجر به درگیری شده است، توضیح داد: به خواهری درخصوص نحوه پوشش تذکر داده شده اما این خواهر با ایجاد سر و صدا مقاومت کرده و در حین انتقال به خودروی گشت ارشاد، از همکاری ممانعت کرده است: به‌طوری‌که با ایجاد سر و صدا، افرادی در محوطه تحت تاثیر این فرد قرار گرفته و با نیروهای پلیس حاضر در محل درگیر شدند و در نهایت با حضور تعدادی از نیروهای پلیس، افرادی که با ماموران درگیر شده بودند، دستگیر شدند."
دقیقا همین که موجب نگرانی جناب سردار پلیس است، باید راهنمای همه ما باشد. راه مقابله با این جنایات جمهوری اسلامی مثل همیشه اتحاد جوانان و مردم با یکدیگر و تعرض و مقابله با حمله پلیس به جوانان و زنان است. هر جا پلیس به جوانان و زنان تعرض کرد نباید بی جواب بماند. بلافاصله با دیدن حمله پلیس به جوانان باید دست به کار شد، باید پلیس را عقب زد و به کمک فرد دستگیر شده شتافت. کافیست تعدادی از مردمی که شاهد این صحنه ها هستند به پلیس نزدیک یا معترض شوند تا حضرات فرار را برقرار ترجیح دهند. تامل و شک و دودلی نباید کرد. پلیس دقیقا نهاد سرکوب آزادی و خواست های انسانی مردم است، نباید اجازه داد مزاحم جوانان و زنان بشود. خودشان دارند میگویند چه باید کرد.

کفش و کاپشن نارنجی!

ژاله آزادی- ایران

مدت زیادی است که تلویزیون جمهوری اسلامی در جهت اهداف این رژیم به تولید برنامه های انبوهی پرداخته است. هر برنامه ای که ساخته می شود در جهت سرکوب و باوراندن دروغ و تحمیل بی حقوقی به مخاطبان است. از پیام های بازرگانی گرفته تا سریال ها و فیلم های تولید شده در شبکه ها. با این وجود تعداد زیادی از هنرمندان و فیلمسازان زیر بار این بازار دروغ و ریاکاری نرفته اند اما متاسفانه با فشارهای زیادی روبرویند. مقاله ، کتاب ، نمایشنامه ، فیلمنامه و آثار هنری زیادی پیاپی از طرف ارشاد رد می شوند، علت کاملا روشن است: هر گونه آزاد اندیشی،افشاگری و شفاف گویی در این رژیم ممنوع است. با وجود اینکه کار کردن در این فضای خفقان آور بسیار مشکل می باشد، افراد زیادی هستند که هنوز هنروخلاقیت و حیثیتشان را به سیاست های کثیف این رژیم نفروخته اند. از جوانان تازه کار تا افرادی که مدت زیادی ست در این عرصه مشغول اند و آثارشان بدون مجوز در حال پخش است. اما متاسفانه افراد کمی به آنها دسترسی دارند . گذشته از این، زندگی عده ای از این دوستان با مشکلات مالی فراوانی روبه روست ، تعداد زیادی پس از پخش آثارشان با تهدید و آزارهای زیادی از سوی جمهوری اسلامی مواجه و مجبور به ترک ایران شده و می شوند. برای مثال اخیرا فیلمساز جوانی به علت ساختن مستندی درباره ی (تجاوز در پایگاه های بسیج جمهوری اسلامی) ، با تهدید زیادی از سوی رژیم مواجه و ناچار به ترک ایران شد و خانواده اش هر بار به بهانه ای مورد تهدید قرار می گیرند. این تنها نمونه بسیار بسیار کوچکی است که اگر بخواهیم همه آنها را بازگو کنیم به اندازه تمام سالهای حکومت این رژیم دیکتاتور به زمان نیاز داریم. و اما در مقابل همانطور که در بالا گفتم تریبون سرکوب و حماقت در حال برنامه سازیست. در نشریه شماره قبل به برنامه شوک که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد پرداختم. این هفته یکی دیگه از این برنامه ها که همان اهداف را دنبال میکند را زیر رو میکنیم.

برنامه پیک هفته،
تولید شده در شبکه استانی اصفهان

این برنامه که مثلا قرار بود تلاشی باشد در جهت بیان مشکلات روز جوانان و ارایه راه حل درست و کارشناسانه برای آن!!! محلی ست برای توهین به جوانان. در برابر هیچ کدام از معضلات، جواب درستی داده نمی شود و بیشتر به برنامه ای برای پیچاندن جوانان تبدیل شده، هیچ گاه پاسخ درستی نه به سوالات مطرح شده در برنامه می دهند و نه حتی به کسانی که در طی مصاحبه از کارشناسان سوال می کنند و همواره با عوض کردن بحث و کشاندن آن به مسایل مذهبی از پذیرفتن واقعیت های جامعه خودداری میکنند و می دانیم که با وجود سدی مانند مذهب دیگر هیچ کس حق اظهار نظر و دلیل آوردن ندارد چون به گفته آخوندها با حکم خدا میجنگد و خیلی راحت پرونده هر چیزی را میبندند.
به عنوان مثال در نخستین قسمت های پخش، بحث درباره ی نحوه ی پوشش ، مدل مو، آرایش، سبک های موسیقی ای که جوانان به آن علاقمند شده اند، تاثیر ماهواره بر جوانان مسلمان ایرانی!!! و اینکه علت آن چیست و برای اسلامی و ایرانی کردن جوانان چه باید کرد؟؟ برای این منظور از فرق سر تا نوک پای جوانان را زیر ذره بین گذاشتند. برای نشان دادن این به قول خودشان مشکل ( کاش مشکلات ایران فقط همین بود) تعداد زیادی از دختر و پسرهایی را نشان دادند که مدل مو، لباس و آرایش آنها مطابق مد روز (و بسیار زیبا) بود و هر چند صحنه کات می شد به کلیپ هایی از شیطان پرستان و حرکات و رفتاری که در زمان خواندن انجام می دهند که برای خیلی از افراد باعث خنده بود. در ادامه این تصاویر سخنان کارشناسان محترمشان را در این رابطه پخش می کردند ( بد نیست اضافه کنم که تقریبا همه ی این کارشناسان از عمامه داران نهان و آشکار بودند که سر سوزنی از مدرنیسم و نوگرایی حالیشان نیست. البته مسلم است چون دیگر چیزی برای مفت خوری و دزدیشان باقی نمی ماند!!!) آنها با بهانه های دهان پر کنی مثله غرب زدگی، مصادیق کفر، مظاهر شیطان پرستی، انحراف از موازین اسلامی و ... تمامی جوانان را محکوم میکنند و در پایان برایشان به درگاه خدا دعا کردند که به راه راست هدایت شوند!!! ( همان راهی که به اندوختن پول در جیب ملایان منتهی میشوند!! ) با تعداد زیادی از جوانان و دانشجویان در محل دانشگاه، مصاحبه شد اما جای شک نیست ، کسانی که با به روز بودن مخالفت کردند و بر نظرات برنامه سازان مهر صحت زدند ، زیر فشار و اجبار بودند، اضافه می کنم که بسیجیان مزدور، بخش بزرگی از مصاحبه شوندگان را تشکیل می دادند که نقل این برنامه شدند و خود شیرینی کردند که ما آنها را عددی به حساب نمی آوریم و گفتن همین نکته از آنها هم زیاد است.
جالب اینجاست که حتی کسانی که برای به روز بودن پوشش خود علت می آوردند، طوری صحبت می کردند که اگه غافل میشدم حتی من را هم قانع میکرد که به روز بودن و خوش تیپ بودن مسخره است. در این برنامه علت به روز لباس پوشیدن، آراستن مو و آرایش کردن این بود:
نیاز به مورد توجه قرار گرفتن از طرف مردم!، پیدا کردن دوست دختر یا دوست پسر و اینکه با این نوع پوشش اغوایش کنیم!، جلو دیگران و دوستانمان کم نیاوریم!، چشم و همچشمی!!!، صرفا برای اینکه از شبکه های فشن دیده ایم، حالا مهم نیست قشنگ باشه یا نه!!، دوست پسر یا دوست دخترم گفته اینطوری باش!!! برای لجاجت با خانواده!و...
اما هیچکدام از اینها علت نیست اگر هم باشد باز هم کسی حق ندارد برای دیگری محدودیت ایجاد کند، انسان زیبایی را دوست دارد، هرکس باید حق داشته باشد آنطور که می خواهد بپوشد، راه برود، بخورد و رفتار کند، ولی می بینیم که در جمهوری اسلامی حتی کوچکترین و ابتدایی ترین آزادی ها به هیچ گرفته می شود. جمهوری اسلامی زنان و دخترانی میخواهد که فقط یک چشمشان از چادر سیاه بیرون باشد ( آن هم برای اینکه به در و دیوار نخورند و گر نه همین هم باید زیر چادر می رفت!!!) و پسران و مردانی که ظاهری داشته باشند شبیه برادران بسیجی و رئیس جمهور خوش تیپشان احمدی نژاد که دیگر زبانزد خاص و عام در سراسر دنیا شده و اساسا آبروی همه را خرید و همه را روسفید کرد!!
هم چنین علت علاقه ی افراد به داشتن ماهواره را عواملی می دانستند چون:
همه دارند ما هم باید داشته باشیم تا کم نیاوریم ( باید از همان همه بپرسیم که چرا ماهواره دارند!)، برای دیدن برنامه های سکسی، برای شبکه های مد و...
شاید علت عده ای همین باشد اما باز هم به کسی مربوط نیست. در جواب این سوال که خود سازنده های برنامه علتش را خوب می دانند باید گفت ما همگی علاقه و نیاز داریم به ارتباط با جهانی گسترده، به دست آوردن مستقیم و بیواسطه اطلاعات، اخبار و آگاهی به روز در دنیا بدون سانسور و پیچوندن های رژیم متحجر اسلامی و هزاران موضوع متنوع که در تی وی جمهوری اسلامی حتی یکصدم درصد آن نیز نتنها به چشم نمی آیدبلکه وارونه تحویل بیننده داده میشود. ما علاقه ای به دیدن برنامه های مزخرف تی وی ایران نداریم که همگی سطح فکری و بار اطلاعاتی بسیار پایینی دارد به طوری که سراسر آن توهین به فهم و شعور مخاطب است و در ماه های اسلامی به خصوصی مثل محرم و رمضان و ... این توهین و خرافات گری و غرق شدن در مضامین دینی به اوج می رسد. حتی برنامه های علمی (به استثنای برخی تولیدات شبکه4) به دلیل مدت زمان کم و نبود کارشناسان متخصص و حرفه ای ، توان راضی نگه داشتن مخاطب را ندارند.
خوشبختانه اغلب جوانانی که این مضحکه را دیدند با اس ام اس هایشان این همه توهین را بی جواب نگذاشتند و بیداری و اعتراض خود را اعلام و دیدن این برنامه را محکوم نمودند. این برنامه سریع مخاطبان جوانش را از دست داد و کسانی که ماندند منتقدین هستند و افرادی که هنوز هم باور نکرده اند که هر آن چه در رسانه های جمهوری اسلامی ساخته و پرداخته می شود زاییده ذهن مریض و سرکوبگر این رژیم و کارگزاران سودجوی آن است..
چه بی رحمانه حتی ابتدایی ترین آزادی ها از افراد گرفته می شود، در جایی که دانشجو به دلیل پوشیدن کفش و کاپشن نارنجی اجازه ورود به دانشگاه را ندارد، صحبت از آزادی بیان در رسانه های آن مثل گفتن جوک است.
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی و برابری

Thursday 18 September 2008

چند سوال ساده

ژاله آزادی- اصفهان
وقتی همه آدمهای قبیله الف بت پرستی یا ستاره پرستی میکردند، به اونهایی که هم رنگ جماعت بودند می گفتند دین دار و به کسایی که غیر از اونها بودند می گفتند بی دین. که بنا به حکم اونچه که مورد پرستش بود، و نمی دونم اینو به چه زبونی به پرستنده هاش رسونده بود، باید سر به نیست میشدند. حالا به هر شکلی که شده و اغلب به فجیع ترین شکل ممکن. از کوه پرتش کنن تو یه دره عمیق ، یه تخته سنگ بندازن روش ، دست و پاشو بکشن و ... اوضاع کسی که از این دین یا مسلک بر میگشت هم همین بود. در واقع به مراتب ازین هم بدتر. چه آدمهایی که به خاطر یه دین به بدترین شکل کشته شدند : گالیله ، ژاندارک ، آنا ، ماریا ، منصور حلاج ، حسنک وزیر و... اینا قصه نیست...
اصلا دین یعنی چی؟ اینو همه میدونیم که اگر یه روش زندگی رو حتا اگه بد ترین و کثیف ترین روش باشه ، بخشی از جامعه ای قبول کنند و بعد یه پیوند راست یا دروغین به یه منبع دست نیافتنی بدهند اون وقت میشه دین، تازه اونم آسمانی !!!
و اما سود این دین چیه که قبول میشه؟ تنها سودش اینه که یه عده آدمیزاد ساده لوح رو جمع کنی و از سادگی شون سوء استفاده کنی و بچاپیشون هر کاری که دلت می خواد بکنی و بگی : این روش درست زندگیه برای زندگی ابدی...
ولی من مطمئنم که اگه دنیای دیگه ای هم وجود داشته باشه تو با خوب زندگی کردن توی این دنیا هم میتونی اون جا تا ابد توی بهشت راحت باشی نه اینکه چاپیده بشی (1 مثال : قابل توجه کسانی که پول میریزن توی این امامزاده ها به گمان اینکه به بدبختا میرسه غافل از اینه اینا یه راس میره تو جیب روحانیون گرامی!!! و گردنشونو کلفت تر میکنه !!! ) بدان که اینا دارن شیرتو میدوشن واستثمارت میکنند ، داری واسشون کار میکنی ، و آخر سر هم از پوست و گوشت و استخونت میزنن به تنشون ... حالا هی از خیر دنیا بگذر واسه یه آخرت نامعلوم.
به یه چیز جالب توجه کردین تا حالا ؟
این بنده های به اصطلاح خودشون مومن خدا میگن : دین خدا یکی است . حالا من یه سوال دارم اگه واقعا دین خدا یکیه چرا تا یکی میخواد دینشو عوض کنه پدرشو در میارین و حکم ارتداد میدین؟ غیر از اینه که از تعداد برده های گوش به فرمانتون کم میشه و گرنه ترسی نبود نه برای تو و نه برای خداوندت. یا مثلا دین خدا یکیه و همه ی ادیان یکی هستند، ولی من نمی دونم چرا خدا توی چند تا ادیانش گفته زن فقط یکی ولی توی اسلام گفته برو تا 4 تا دائم زن بگیرو حالشو ببر، بی نهایت هم موقت صیغه کن و در ضمن عدالت رو هم رعایت کن ، بله این یکی از مصداق های یکی بودنه دین خداست اینا فقط چند تا مثال بود برای درک مسئله ، کسی که میگه میشه عدالت رو رعایت کرد به جز وراجی کار دیگه ای نکرده آخه کدوم زنی هست که حتی اگه شل و کور و نازا و کچل و ... باشه از ازدواج همزمان همسرش احساس توهین به خودش نکنه، به نظر من این بزرگترین بی عدالتیه و این چه خداییه که این نادیده گرفتن و تجاوز به حقوق زنان را بی عدالتی نمی دونه ؟؟؟
چرا همه فرستاده های خدا مرد بودن مگه زنا چه عیبی داشتن ؟؟؟
باید آگاه بود چرا وقتی میشه با وجود عقل درست فکر کرد و تصمیم گرفت ، خوب رو از بد تشخیص داد ، چرا باید اسیرچیزی شد که جز اسارت و گرفتن آزادی هات چیزدیگری برایمان نداشته و نخواهد داشت ؟؟؟

حوصله لیزا سر رفته!

ليزا مگنوسون
ترجمه از سوسن صابری

(توضیح: این مقاله در تاریخ ۲۵ آگوست ۲۰۰۸ در روزنامه افتون بلادت سوئد با عنوان "ليزا مگنوسون از درک مذهبي ها خسته شده است" و "مذهب در يک جامعه مدرن جايي ندارد" چاپ شده است. ج.ک)

چند روز پيش در روزنامه به خبري برخوردم از يک امام که در جريان خاکسپاري يک کودک دچار حمله رواني شده بود. دليل اين مسئله هم قرار داشتن يک خرس عروسکي در تابوت کودک بوده است . پدر و مادر کودک برخلاف خواسته امام ، زير بار برداشتن خرس عروسکي نمي روند ودر نتيجه امام خشمگين مراسم را ترک مي کند.
ابتدا فکر کردم که البته اشکال نه در اسلام بخودي خود بلکه در اين امام مشخص است و....از اين جور حرفها. ولي بعد فکر کردم که نخير، دقيقا اشکال در خود اسلام است و همينطور در مسيحيت دراين جنبه اش و در يهوديت و کلا تمامي مذاهب ديگر. من ديگر ار اينکه بايد در قبال انسانهاي نادان و تنگ نظر و نفهم ، مهربان و فهميده و گشاده ذهن باشم خسته شده ام . بنظر مي آيد که اينها ميتوانند از زير هر کثافت کاري شان ، تنها به اين دليل که اين مسائل به ايمان واعتقادات مربوط است ، در بروند.
مذهب مي گويد۔ : راه رسيدن به ارزش و منزلت براي انسان، چاپلوسي براي خدا است . و اگر ميخواهي واقعا موفق شوي ميبايست اراده خداوند را به ديگران هم تحميل کني .به اين ترتيب به بهشت خواهي رفت. در آنجاميتواني روي يک ابر دراز بکشي و کيف کني، در حاليکه آنهايي که سرپيچي کرده اند در جهنم شکنجه ميشوند.در آنجا فرشته ها بيست و چهار ساعته چنگ مينوازند و با اينکارشان صداي ضجه دردآور نفرين شدگان جهنمي را خفه مي کنند.
ميبينيد؟ کل بناي اين افسانه عقب مانده، بيمار و عذاب آور است . مذهب در يک جامعه مدرن جايي ندارد.
حتما به اين خاطر است که عده اي از رهبران روحاني اعتقادشان را رها کرده اند و انسان رابيشتر بياد روانشناسان از نوع بدش مي اندازند.من وقتي ستوني از يک مجله زنانه را مي خواندم که به سئوالات مردم از يک کشيش اختصاص دارد، به اين فکر افتادم . دراين شماره مجله زني که با همسر سابقش، در حاليکه اين يکي در حال حاضر دوست دختر دارد، رابطه جنسي برقرار کرده مشکلش را نزد کشيش برده و از وي راهنمايي ميخواهد. کشيش هم پاسخ ميدهد که ، بله موضوع پيچيده اي است و معمولا در روابط قديمي چنين مسائلي پيش مي آيد و بهتر است انسان خودش را سرزنش نکند.
ولي حقيقت اين است که طبق اصول مذاهب ، اين زن ميبايست خودش را سرزنش کند. او يک فاحشه است وبايد چشمش از حدقه بيرون آورده شود. دستانش بايد قطع شود و شايد هم بسادگي بايد تا حد مرگ سنگسار شود، همانطور که انجيل به ما مي آموزد. اراده خداوند جاوداني و غيرقابل تغيير است .کسي که توان ايستادگي و دفاع از اصول بنيادي و پايه اي همچون ده فرمان را ندارد، شايد بهتر است که اصلا کشيش نباشد.
انسان در دوران نياز، به قدرتهاي مافوق رجوع مي کند .در اين دوران بدنبال پاسخ است و نه دستي برشانه . اين امري است که کليساي سوئد نمي فهمد.کليساي سوئد کاملا گيج شده و از آنجاييکه ديگر نمي تواند با تهديد جهنم تسلط اش را حفظ کند، قدرت تعقلش را از دست داده است . و من نمي توانم از ديدن اينکه چگونه اين حاکم و فرمانرواي سابق با دعوت مردم به قهوه وشيريني خودش را تحقير مي کند، اينکه کشيشهاي زن همجنسگرايان را عقد مي کنند ، اينکه گروههاي موزيک پاپ مسيحي ترانه "مسيح به شما عشق مي ورزد" را مي خوانند، شادي و لذتم را پنهان کنم . هاهاهاهاهاها
بطور دردناکي واضح است که خيلي بيش ازآنچه انسان به مذهب نيازداشته باشد، اين مذهب است که به انسانها نياز دارد. يک امام بدون مريدانش چه ميتواند باشد؟ هر چه هست به عشق ربطي ندارد.