Wednesday 4 June 2008

اصلاح قانون برچیدن نظام ضد زن؟ ضرورت اتحاد برای حذف همه ی قوانین زن ستیز اسلامی ...

رها سرشار، ایران

شغلم ایجاب می کند از کنار هیچ اتفاقی بی تفاوت نگذرم . روزنامه نگاری از خبرنگاری جدا نیست و یک روزنامه نگار موفق برای ارائه ی کار بهتر، لازم است که خبرنگار خوبی هم باشد و برای دقیق دیدن رویداد ها و تحلیل آن ها به چندین چشم مسلح باشد . خوب ببیند ، خوب بشنود و خوب حس کند . اعتراف می کنم که این روزها کار برایم سخت تر از گذشته است . این روزها دردها ، ناهنجاری ها و سختی ها بیشتر شده است و برای دیدن آنها کافی است به هر گوشه ای چشم بگردانی و این یعنی کار خبرنگاری و تهیه ی خبر آسان شده اما تحمل دیدن رنج مردم و گرفتاری هایشان سخت است و گاه ناممکن . تصمیم گرفته ام از این پس در هر شماره ی نشریه ی سازمان جوانان کمونیست که آن را بسیار دوست دارم به نوشتن دردهایی از بی شمار دردهای مردم بپردازم که به واسطه ی قانون های نخ نما ، کهنه ، سنتی و ضد انسانی گریبان گیر مردم شده است و برای رهایی از آنها به حرکتی عظیم و آگاهانه نیاز است . چهارشنبه ی هفته ی پیش برای انجام کاری به دادگاه رفتم و چون عجله نداشتم به جای ایستادن در راهرو و چشم انتظار نوبت ماندن روی یک صندلی نشستم تا صدایم کنند و از آنجایی که دادگاه های ایران هیچ حساب و کتابی ندارد می دانستم ممکن است کارم آن روز و شاید آن هفته انجام نشود گوشی گذاشتم و یکی از سخنرانی های حکمت را روی پلیر گوش کردم . نیم ساعتی گذشته بود که زنی کنارم نشست . زنی چادری با صورتی که پیدا نبود و بچه ای که از گردنش آویزان بود . بچه ساکت بود و چشم هایش هم به زور باز بود . زن نگاه حسرت باری به من کرد و آرام بر جای ماند . لحظه ای بعد مردی صدایش زد و او رفت و چند کلمه حرف زدند . لرزش دستان زن توجهم را جلب کرد . گوشی ها را در آوردم تا بشنوم چه می گویند . مرد گفت : تو رفتیم تو حرف نمی زنی ، فقط انگشت می زنی و میایی بیرون . اشک زن جاری شد و چادرش که کنار رفت جای زخم و آسیب را روی صورت جوانش دیدم . مرد رفت و زن باز کنار من نشست . راستش دیدن زن هایی مانند او برایم عادی بود اما این زن جوان تر از آن بود که بتوانم کنجکاوی نکنم و نپرسم برای چه آمده ای ؟ نگاهم نکرد . گفت : آمده ام رضایت بدهم شوهرم زن بگیرد ! چشم هایم گرد شد اما او ندید ! گفتم : چرا ؟ گفت : از روستایمان با کتک آورده مرا ! ساکت شدم اما باز نتوانستم . گفتم : چه کاره است ؟ گفت : بنا ! گفتم : پس در آمد همیشگی ندارد . گفت : هیچ در آمدی ندارد . گفتم : پس چه می کنید ؟ چه می خورید ؟ گفت : یازده سالم بود که زنش شدم . بنا بود. صیغه اش ماندم تا شانزده سالم شد و دو تا بچه داشتم که عقدم کرد . سرکار نمی رود و با برادرانش گاهی چیزی می دزدند و می فروشند دیگر بنایی هم نمی کند . گفتم : الان چند ساله ای؟ گفت : هجده ساله ام ! گفتم : زن دوم می خواهد ؟ گفت : آره ! دختر عمویم را می خواهد . آه از نهادم بر آمد و گفتم : رضایت نده ! نگاهم کرد . جای زخم ها بیشتر معلوم شد . بی اختیار به یاد فعالین کمپین یک میلیون امضا افتادم و امضاهای اینترنتیشان ... این زن نان شب نداشت بخورد چه رسد به دسترسی به اینترنت و امضای کمپین برای تغییر قانون ها ! به فرض جمع آوری یک میلیون امضای زن روشنفکر و کارمند و معلم و ... فردای کامل شدن امضاها یکی از همین سردارهای سرکوب کننده ی مردم که پوتین بر گلوی مردم به اسم مبارزه با اراذل می گذارند و عقده های درونی شان را ارضا می کنند و گاه و بیگاه هم از بغل زن های بیچاره ای که برای امرار معاش به دلیل مشکلات عدیده ی اقتصادی ناشی از حکومتی سرمایه دار بیرون می کشانندشان و چند روز بعد هم ارتقا مقام می گیرند و در یک سمت بالاتر شروع به چپای مردم می کنند ، امضای سه میلیون زن چادر به سر بسیجی را تقدیم مجلس فرمایشی و مسخره شان شان می کنند که از همه ی قوانین راضی هستند و کاشته های کمپین یک میلیون امضا بر باد می رود و خوش بینانه هم که نگاه کنیم و باور کنیم که هدفشان آموزش چهره به چهره برای اطلاع زنان از حق و حقوقشان است ، این زن و امثال او که کم هم نیستند و بی اجازه ی شوهرشان حق باز کردن در خانه را ندارند چه رسد به مطالعه ی دفترچه ی کمپین !!! چگونه از قوانین مطلع شوند ؟ به فرض مطلع شدن هم چه کمکی به بهبود شرایطشان می کند ؟ اصلن قوانینی که همه اسلامی و دینی است و واضعان و مجریان آن مردانی هستند که زن را جز برای ارضای شهوت پایان ناپذیرشان که با چهار زن عقدی و چهل صیغه ای هم سیرابی نمی شود و رتق و فتق امور خانه شان و پنهان ماندن در پستوی خانه نمی خواهند ! اصلاحشان چه گامی برای بهتر کردن وضع زندگی زنان در ایران بر می دارد ؟ مگر مشکل دیه ی برابر و ارث برابر و ... است که با اصلاح قوانین ضد زن بتوان به جایی رسید ؟ قوانین جزایی ، مدنی ، خانواده و ... همه و همه بر اساس احکام اسلامی نوشته شده است که جز در جهت سلطه ی سرمایه داری بر مردم هیچ هدف و منشایی ندارد ... در این فکرها بودم که صدایم کردند و گفتند : مسوولی که باید به کار من رسیدگی کند یک هفته مرخصی گرفته و نیست ! پرسیدم : جایگزین ؟ گفتند : ندارد ! گفتم : چرا الان می گویید ؟ من سه ساعت است اینجا هستم ! در به رویم بسته شد و فهمیدم که وقت من کمترین اهمیتی برای جناب منشی ندارد ! اما از آنجایی که برای خودم مهم بود دوباره در زدم و گفتم : کار من را به شعبه ی دیگری بدهید تا انجام شود . با اخم گفت : نمی شود ! گفتم : چه طور میشود که کارمند شما بی جایگزین یک هفته برود و کار من انجام نشود ! اما نمی شود پرونده ام را بدهید به یک شعبه ی دیگر ؟ او گفت و من گفتم و دیدم با قانون مداری کار از پیش نمی برم صدایم را بلند کردم و بلند بلند برایش توضیح دادم که من مسافرم و کارم باید همین هفته انجام شود . سرها یکی یکی از اتاق ها بیرون آمد و زمزمه ها بلند شد که چه زن بی حیایی است و من هم بلند برایشان توضیح دادم که چه طور وقتی یک مرد داد می زند عیب نیست اما من !!! کوتاه نیامدم و ادامه دادم . بعضی ها که می شنیدند چه می گویم دفاع می کردند و ازاتفاقات مشابه شان می گفتند . ظهر شده بود و وقت نماز و ناهارشان ! که در مقابل چشمان من ! همان کارمندی که یک هفته !!! رفته بود مرخصی از اتاقش آمد بیرون ! در حالی که جوراب هایش روی شانه اش بود و می رفت برای وضو و ... از فرط عصبانیت نمی دانستم چه کنم ! جیغ و دادم که به هوا رفت خواستند از دادگاه بیرونم کنند که نرفتم ! کسانی که از قبل می دانستند چه شده برای انجام کار من به آنها اعتراض کردند . ترس را در چشمان کارمندان می دیدم . تعداد زیاد شده بود و من ماندم و با داد و هوار خودم و بقیه کسانی که آنجا بودند و دل پری هم داشتند ، مجبورشان کردم کارم را انجام دهند ! وقتی بیرون می آمدم راضی بودم که در چارچوب های ضد بشریشان محصور نمانده ام و از ترس شنیدن حرف هایی متحجرانه و عصر حجری صد من یه غازی که می گوید زن نباید بخندد و تبسم هم نکند و سیاه بپوشد و در مطبخ بماند و مرد صدایش را نشنود که بی مقدمه تحریک نشود و به گناه نیفتد ، کارم را رها نکرده ام ! اما در فکر آن زن و بچه اش بودم که نه می تواند وکیل بگیرد نه خانوم شادی صدر و نه شیرین عبادی حتی از وجودش هم خبر ندارند و آمده بود به زور انگشت بزند که شوهرش زن دیگری بگیرد و خودش هم نه آتیه ای داشت و نه ... به یاد آوردم که مجلس فرمایشی و خودی آقایان تصویب کرد که در صورت داشتن تمکن مالی ، مرد می تواند اقدام به گرفتن زن دیگری کند بدون آنکه ... حالا سوال من این است : آیاد باید برای تغییر این قوانین دست به کار شد یا برای حذف و پاک کردن آنها ؟

2 comments:

mojtaba mostafavi said...

سلام ، رهبر عزیز حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمودند آزادی سخن و تظاهرات برای مصر ییها و تونسیها و همچنین مردم لیبی حلال است ، فقط می‌خواهم بپرسم آیا این آزادی فقط برای سنی هاست یا برای شیعیان هم هست ؟ چیزی که خیلی واضح است اینکه کشتن مسلمآنانی‌ که فقط آزادی حقیقی میخواهند دوباره مد شده ، چه در خارج و چه در مملکت خودمآن.

zedeeslamehaghighi said...

سلام شوهر خواهرم که بسیجی‌ هست میگفت بهشان گفتند که اگر اتفاقی‌ مثل ژاپن برای نیروگاه بوشهر یا نتنز بیفتد باید قرص‌های یود و پتاسیم بخورند متاسفانه داروخانه‌های این شهرها خبر دادند که دولت تمامی‌ این قرصها را برای پاسداران و بسیجیها خریداری کرده. به عبارت دیگر مردم باید بروند بمیرند. همیشه میگفتند بسیج یعنی ملت اگر ملت بسیج واقعی‌ هستند چرا دارو فقط برای پاسدارها هست و نه برای مردم. شوهر خواهرم این سوال را می‌کند ولی‌ جرات نکرد خودش بنویسد.