Friday 7 November 2008

نفرت مردم و زنان از تصويب قانون تعدد زوجات توسط احزاب ناسيوناليست حاکم در کردستان عراق

مصاحبه ايسکرا با عبدل گلپريان در رابطه با تصويب قانون تعدد زوجات در کردستان عراق

ايسکرا: با تصويب قانون تعدد زوجات در پارلمان کردستان عراق، دامنه فشار بر زنان و تاثيرات مخرب بر کودکان، قتلهاي ناموسي و کلا بازتاب اجتماعي آن چگونه خواهد بود ؟
عبدل گلپريان: در مدت زمان حاکميت احزاب ناسيوناليست در کردستان عراق و قبل از طرح و تصويب اين قانون هم، از قتل ناموسي گرفته تا خود سوزي زنان، از درجه دوم بودن تا توهين و بي حرمتي و بي حقوقي بر زنان و در سايه همين احزاب ناسيوناليست کرد امر روزمره اي بوده است حتي سنگسار هم زير حاكميت اينها اتفاق افتاده است. در اوايل قدرت گيري ناسيوناليسم کرد در عراق، فعالين کمونيست براي بر حذر داشتن تعدياتي که بر زنان اعمال مي شد خانه هاي امن را دائر کردند و از زناني که مورد تعرض فرهنگ و سنن عشيراي و قوانين حکومت تازه به دوران رسيده قرار مي گرفتند حمايت بعمل مي آوردند. اين خانه هاي امن بارها توسط نيروهاي مسلح احزاب ناسيوناليست حاکم مورد هجوم و تعطيل شدن قرار گرفت. مي خواهم بگويم که اينها و بسياري از بي حقوقي ها ي ديگر عليه زنان در کردستان عراق بر مي گردد به زماني که چنين قوانيني ابراز وجود نکرده بود. اين پارلمان با تصويب اين قانون که گويا اگر زني نازا يا مريض باشد، مرد مي تواند همسر ديگري را برگزيند مهر تاييد قانوني به يك سياست و فرهنگ ضد زن زده و همه آنها را قانوني كرده است. اما اگر مردي عقيم يا مريض باشد مورد بحث اين مرتجعين نيست.
در افکار پوسيده اين احزاب و هم پالگي هاي اسلامي شان، اين زنها هستند که بايد به بردگي کشيده شوند چرا که قوانين و سنن اين احزاب، مدافع مردسالاري است و قبل از هر چيز تلاش مي کنند زمينه را براي تصويب قوانين ديگري از اين نوع، تحقير و بي حرمتي بر زنان فراهم کنند. تعدد زوجات و رواج قانوني آن يعني حاکم کردن شرايطي بشدت فرو دست براي زنان که قطعا عارضه هاي آن در قتل هاي ناموسي و انواع مشکلات ديگر اجتماعي مي تواند خود را نشان دهد. بي شک کودکان در چنين خانواده هايي که تعدد زوجات در آن خودنمايي مي کند وضعيت بمراتب نابساماني خواهند داشت. بر بستر تعدد زوجات که در آن مرد سالاري حکم مي راند، زنان را همچون برده به اسارت مي کشند. پيداست که اثرات مخرب و جبران ناپذيري براي کودکان از هر نظر برجاي خواهد گذاشت. قانوني کردن چند همسري با جوهر و ماهيت اسلام و ناسيوناليسم خوانايي کامل دارد.
تحميل فرودستي، تحقير و اهانت به زنان يعني بردگي مطلق نسبت به آنان اين قانون همين كار را دارد ميكند.
اما در کنار بازتابهاي مخرب تصويب اين قانون، بازتابهايي نيز در نقطه مقابل آن صورت خواهد پذيرفت. عليرغم هر گونه عقب ماندگي که حکومتهاي بعث و احزاب ناسيوناليست کرد تلاش ورزيده اند به مردم در کردستان عراق تحميل کنند، سکولاريسم، آزاديخواهي و برابري طلبي يک رکن هميشگي در جامعه کردستان بوده است. تشکيل شوراهاي کارگري، در سال ٩١ ، وجود گرايش کمونيستي کارگري و بويژه نارضايتي عميق مردم از حاکميت اين احزاب که فقرو نابرابري را به ارمغان آورده است، آن بستري است که بي گمان در مقابل ميدانداري چنين قوانيني عرض اندام خواهد کرد. زنان نه تنها خواهان اين بردگي نيستند بلکه از تجاوز به حقوق انساني و اجتماعي شان توسط حاکمان ناسيوناليست بشدت معترض هستند.
ايسکرا: برخي از طرفداران اين قانون ادعا ميکنند که جامعه کردستان و عراق اسلامي است و فرهنگ عشيره اي در جامعه نفوذ دارد و مي گويند که پارلمان به گونه اي دمکراتيک قوانين را تصويب مي کند، طبق سنت دمکراسي هيچ ايرادي به دمکراتيک بودن قضيه نيست و وجود گرايشات مختلف سياسي رابايد برسميت شناخت ميگويند تصويب اين قانون در پارلمان با آراي مخالف و موافق نشان از پروسه دمکراتيک بودن پارلمان و بالندگي آن دارد . در مقابل اين استدلالها شما چه نظري داريد؟
عبدل گلپريان: بر کسي پوشيده نيست که طرفداران اين قانون همان کساني هستند که هر کدام در يکي از احزاب اسلامي و يا ناسيونالستي حاکم ١٧ سال است بر کرسي هاي پارلماني دست ساز خويش لم داده اند که تعدادي از آنها هم اکنون و قبل از به ميدان آوردن اين قانون، چند همسري اختيار کرده اند و خيال مي کنند براي تداوم حاکميت مشترکشان، چنين قوانيني و در فرودستي انسانها عمر بيشتري را نصيب حکومتشان مي کنند. احزاب و جريانات اسلامي و ناسيوناليست حاکم در کردستان عراق بر سر رواج و تصويب چنين قوانيني عليه زنان و بسياري از قوانين و سنتهاي ارتجاعي ديگر وجه مشترک دارند. کساني که ادعا مي کنند جامعه کردستان و عراق اسلامي است، همان به فدرت رسيده هايي هستند که دارند اراجيف خميني و جانوران حاکم بر ايران را نشخوار مي کنند و با تکرار اين چرنديات مي کوشند زمينه همکاري و همياري انواع حشرات مختلف در پارلمان را که هر کدام به يکي از احزاب ارتجاعي حاکم وصل هستند فراهم کنند.
ماهيت دمکراسي ارمغاني نظم نوين بوش بيشتر از هر جايي براي مردم کردستان قابل روئيت است. اين قانون ضد زن يكي از نتايج همان دمكراسي است. به نطر من جامعه کردستان چه در دوران حکومت بعث و چه در اين دوره، هيچگاه اسلامي نبوده. آنچه را که در عراق مي توان مرتجع و عقب مانده و اسلامي ناميد، حکومتهايي بوده اند که با کشتار، اذيت و آزار کوشيده اند که خود را بر مردم تحميل کنند.
ايسکرا: با تصويب اين قانون برخي از سازمانهاو شخصيتهاي طرفدار پارلمان کردستان تلاش هائي را شروع کرده اند که اين قانون پس گرفته شود. دليل اين تلاش را چگونه توضيح مي دهيد؟
عبدل گلپريان: به نظر من اين زمزمه ها براي پس گرفته شدن حکايت از آن دارد که واکنش مردم و بويژه زنان و مدافعين حقوق برابر زن و مرد و همچنين فضاي نفرتي را که عليه اين قانون است حس کرده اند. اين سازمانها و شخصيتهاي طرفدار پارلمان که شما اشاره کرديد شايد تحت تاثير تنفر عمومي مردم دريافته اند که جامعه کردستان عراق، جامعه دوران خان خاني نيست . اگر مشتي احزاب مرتجع، ناسيوناليست و ضد زن با حمايت آمريکا دارند بر مردم حکم مي رانند اما مردم کردستان عراق تاريخ و پيشنه اي راديکال، آزاديخواهانه، مدرن و پيشرو را با خود دارند که احزاب حاکم با طرفداران پارلماني شان نمي توانند به اين راحتي بردگي را رواج دهند. اين تلاشها ناشي از فشارهاي عمومي است که بر روي خود حس مي کنند.
ايسکرا: با توجه به توضيحاتي که در اين رابطه عنوان کرديد به نظر شما عکس العمل مردم چگونه بايد باشد؟ منظورم اين است براي مقابله با تصويب اين قانون چکار مي توانند بکنند؟
عبدل گلپريان: در مقابل هر گونه دست درازي به حقوق سياسي و اجتماعي مردم در هر جامعه اي، مشخصا آپارتايد جنسي، جبهه چپ و آزاديخواهي ساکت نخواهد بود. جامعه کردستان عراق نيز از اين قاعده مستثني نيست. کما اينکه در طول ١٧ سال حاکميت شوم مرتجعين ناسيوناليست کرد، جامعه بارها اعتراضات خود را در برابر اينها به شيوه هاي مختلف بروز داده است. از اعتراض و مبارزه کارگران در سليمانيه گرفته تا اعتراض و مبارزه دانشجويان و معلمين در همين چند روز گذشته براي تحقق خواست و مطالباتشان نمونه هاي بسيار کوچکي از فضاي اعتراضي در مقابل حاکمان ناسيوناليست کرد است. به نظر من بايد با براه انداختن کمپيني اعتراضي عليه تصويب اين قانون کاري کرد که آن را در نطفه خفه کرد. زنان و مردان آزاديخواه و برابري طلب، دانشجويان و معلمان و ديگر بخشهاي جامعه اين پتانسيل را دارند که در مقابل تصويب قوانين عصر بردگي بر عليه زنان اعتراض و مبارزه قدرتمندي را سازمان دهند. حزب کمونيست کارگري چپ عراق در پيشاپيش مبارزات مردم در عراق و در کردستان تلاش مي کند جامعه را عليه اين گونه عقب ماندگي ها سازمان دهد. روشنگري مي کند و ماهيت اين احزاب را افشا مي کند. براي عقب زدن هر گونه بربريتي توسط حاکمان ضد زن در کردستان عراق مردم بايد به دور اين حزب جمع شوند.

Wednesday 22 October 2008

پاكستان، قتلگاه زنان

سولماز سعیدی

زنان در پاکستان بخصوص در مناطق قبائلی حتی از ساده ترین حق خود خبر ندارند و نه حقی به آنها داده میشود. بيش از ‪ ۵۲درصد از كل جمعيت ‪ ۱۶۲ميليون و ‪۴۰۰هزار نفري پاكستان را زنان تشكيل مي‌دهند.
سنت هاى عقب مانده و پوسيده اسلامى كه با حمايت دولتي همراه است، عملا پاكستان را به قتلگاه وسيع زنان تبديل كرده است. هزاران زن پاكستانى سالانه گرفتار انواع خشونت هاى فيزيكى ميباشند. خشونتهاى گسترده به زنان گاه حتى در خبرها نيز نميايد.
عده زیادی از مردان هنوز در هزاران سال پیش سیر میکنند و دشمنی دیرینه با زنان در تاریخ این نوع جوامع داستانی حقیقی و دردناک است
بارها با به دنیا آمدن دختری مادران را آزارو اذیت می کنند و مانع از شیر دادن به نوزاد میشوند و گشنگی باعث میشود که نوزاد بمیرد... این جنایت با زنده به گور کردند نوزادان دختردر سالیان دور هیچ فرقی ندارند.
از دوران نوزادی دشمنی با دختران شروع میشود تا زمانی که زن میشوند.
متاسفانه به خاطر جامعه ای که زنان در آن بزرگ میشوند حتی ستم بر خود را روال زندگی میدانند و خبری از حقوق خود ندارند و شاید گهگاهی در خلوت با خود بگویند: که زن چقدر بدبخت است.
اما این صدا نباید بلند شود و اگر صدای اعتراض به گوش حتی پدر,شوهر,برادر و ... برسد. آن را زنی سرکش و خراب نامیده و آیندهای بهتر از سیره نصرت بی بی و یا دختران و زنانی که در برابر حق خود ایستادند و جز مرگ را به آنها روا ندانستند، در انتظارشان نیست.
«سيره نصرت بي‌بي» يك دختر ١٧ ساله پاكستاني بود. سيره از ٩ سالگى مجبور شده بود كه با مردى ٤٥ ساله ازدواج كند.او براى نجات و رهايي خود از اين ازدواج اجبارى تلاش و فعاليت ميكرد. به دادگاههاي متعددى مراجعه كرده بود. زیرا او نمیخواست مانند دختران مجبور دیگر در برابر این ظلم سر خم کند و یا بنا به اعتراصی خود را به آتش بکشد اما هنگام خروج از دادگاه شهر ساهي وال در استان پنجاب در محاصره گروهي مرد درآمد كه به وسيله والدين او اجير شده بودند. مزدوران در مقابل چشم ماموران پليس سيره را به گلوله بستند.
سيره نه اولين و نه آخرين قربانى قتل هاى ناموسى در پاكستان بود این داستان همچنان با سرعت و خشونت ادامه دارد.
همانطور که ماجراى زنده به گور كردن ٥ زن به خاطر حق انتخاب همسر، به يكي از خبرهاي داغ و بحث برانگيز در پاكستان تبديل شد. مبارزه در برابر آزادی زنان در پاکستان تا این حد پیش رفته.
این قتل ناشی از ناموس پرستی در روستایی دور به نام "بابک کوت" که ٣٠٠ کیلومتر با مركز استان (کویته) فاصله دارد رخ داد. قربانیان این قتل ٣ دختر در سنین ١٦ تا ١٨ سال بودند. دو دختر نوجوان محصل كه در کلاس‌ها ١٠ تا ١٢ درس می‌خواندند. دو زن دیگرکه یکی عمه فوزیه نام داشت و دیگری مادر یکی از دختران نيز قرباني اين جنايت شوم شدند. همه این زنان در خانه ای واقع در همین روستا جمع شده بودند برای رفتن به دادگاه مدنی واقع در شهر اوستا محمد تا سه دختر بتوانند با مردانی که دوست دارند، ازدواج کنند و این تصمیم آنها بعد از روزهایی سخت و رودر رویی با خانواده برای این موضوع و مخالفت خانواده بوده است.
وقتی خبر نقشه آن‌ها به گوش دیگران رسید، عبدل ستار عمرانی - برادر کوچک صدیق عمرانی، از استانداران و یکی ازرهبران برجسته حزب مردم پاکستان (حزب حاکم)، - همراه با شش نفر به آن جا رفتند و آن‌ها را با زور اسلحه سوار جیپی با پلاک اتومبیل‌های دولتی بلوچستان کردند و به منطقه دوردست "نوآبادی" در حوالی "بابک کوت" بردند. بعد از رسیدن به آنجا، عمرانی و دیگر همدستانش سه دختر بیگناه را که تنها به دنبال زندگی آزاد و انتخاب همسر دلخواه خود بودند، را به زور از داخل ماشین بیرو کشیده و مورد آزارو خشونت فيزيكى قرار دادند. بعد از این شکنجه های حیوانی به آنها شليك كرده و اجساد غرق خون ونيمه جان آنها خاك كردند. آنها هنوز زنده بودند. نفس ميكشيدند و ناله ميكردند و شاید به این می اندیشیدند که آیا واقعا گناه کرده بودند که خواهان انتخاب همسر دلخواه و زندگی آزاد بودند كه روی آنها را با سنگ و خاک پوشاندند و چشمان پر از امید به زندگی را برای همیشه با سنگ و خاک ظلم پوشاندند. دوزن مسن وقتی برخورد وحشيانه اين جانوران با دختران را دیدند، در عين حال شاهد بودند كه اين دختران هنوز زنده اند، براى نجات اين دخترها تلاش كردند. اما عمران و همراهانش با سقاوت و بيرحمى بي نظيرى آن دو را نیز به داخل گودال هل دادند و آنها را نیز زنده زنده زر آوارى از خاك كرده و نفس و زندگى آنها را نيز گرفتند.
عبدل ستار عمرانی، برادر وزیر در قتل سه نفر دیگر از جمله زن جوانی در ژانویه 2006 دست داشته است. آن مورد هم مثل این بار به یک معلم مدرسه به نام محمد اسلام مربوط می‌شده که با زنی که دوست داشته است به دادگاه می‌رفته تا ازدواج کنند. قاتلان آن‌ها را در "مانجوشوری" از مناطق "تومبو" در نصیرآباد متوقف کردند و هر سه نفر را با اسلحه کشتند. راننده تاکسی، جلال آیدی، هم یکی از این سه نفر بوده است. پلیس تا هنگام مداخله آقای افتخار چودری، رئیس معزول قوه قضاییه و معاون سخنگوی سنا، پنج ماه نتوانسته بود، پرونده قتل را باز کند. اما فقط یک نفر بازداشت شد و عبدل ستار عمرانی آزاد ماند.
اسرار اله ظاهری نمایند مردم بلوچستان در پارلمان پاکستان گفت این کار کاملا ً درست و به جا بوده و در میان مردم ما رسم است که دختران با همان کسانی که والدین شان به آن ها پیشنهاد می کند ازدواج کنند نه این که آن ها مخالفت کرده و همسر آینده شان را خودشان انتخاب کنند این نوع مجازات ها درس عبرتی می شود برای دیگر زنان قبیله ما که با رسم و سنن قبیله ای خود مخالفت نورزند.
پشت اين خشونت ها و قتل هاى ناموسى مذهب و مردسالارى خوابيده است. بيشتر اين خشونت ها و قتل ها به دليل آنچه كه صيانت از شرافت خانواده شان مى نامند, صورت گرفته است. رفتارهايى چون داشتن روابط نامشروع, صحبت كردن با مردان و يا قرار ملاقات با آنها, قربانى تجاوز شدن, و حتى ضعف در مهارت آشپزى,و نازا بودن و یا دختر زا بودن از ديد بسيارى از مردان پاكستانى, زنان را مستحق مرگ مى كند. مذهبى كه حكم ميدهد قتل زن خاطى, حيثيت خانواده را حفظ مى كنند.
در مورد خشونت و قتل زنان در پاكستان آمار واقعي وجود ندارد. بسيارى از زنان قربانى به دليل ترس از خشونتهاي بيشتر يا بى آبرويي خانواده و غيره فجايع و اتفاقات و بلاهايي كه بسرشان ميايد را گزارش نميكنند. شكايت نميكنند. با اين حال آمارهاي رسمى دولتى از قتل زنان تكان دهنده است.
بنا بر آمارى كه وزارت كشور پاكستان منتشر كرده است در چهار سال اخير ۲۷۷۴ زن و ۱۳۲۷ مرد قربانى ”قتلهاى ناموسى“ شدند. دفتر كميسيون حقوق بشر در پاكستان اعلام كرد، شمار قتل هاى ناموسى اين كشور نسبت به سال گذشته، ٢٥ درصد رشد كرده است.
آمار تجاوز خانگی در پاکستان از این نیز بیشتر است. طی سال گذشته ۵۷۲ مورد تجاوز در محیط خانوادگی گزارش شده که صرفاً به قصد تنبیه صورت گرفته‌اند.
قتل تنها خشونتي نيست كه گريبان زنان در پاكستان را گرفته است. پاكستان به عنوان مراكز اصلي قاچاق زنان و دختران در دنيا و خاورميانه معرفي شده است. بسياري از دختران در پاكستان توسط باندهاي قاچاق با انواع حيله ها ربوده يا خريده ميشوند و به خارج از پاكستان براي كار تن فروشى صادر ميگردند.
ميليونها زن در پاكستان با مشكلاتي جدي از قبيل ازدواج‌هاي اجباري، قتل‌هاي ناموسي، گروكشي زنان و دختران در قتل‌هاي خانوادگي، خودكشي دختران و افزايش طلاق روبرويند.
سنت هاي پوسيده اسلامى زير وحشت طالبانى ها از يكسو و ارگان ها و نهادهاي دولتي از سوى ديگر همچنان در پاكستان قرباني ميگيرد. اسلام يكي از مهمترين عامل خشونت نسبت به زنان است. هنوز در پاكستان جريان راديكال و لائيكي كه در دفاع از حقوق زنان اين سنت ها و اركان مذهبي و دولتي را زير ضرب نقد و انتقاد ببرد وجود ندارد. در نبود چنين جريان و افقى خشونت به زنان در پاكستان متاسفانه همواره افزايش ميابد.

بختک اسلامی (2)نسبیت فرهنگی وحجاب

میم ب از ایران
پست مدرنهای مرتجع که بعد ازفروپاشی بلوک شرق و بقول خودشان پایان کمونیسم، توانستند در گوشه و کنار دنیا جایی برای توهمات فلسفی خود بازکنند وپرچم زنده باد سرمایه داری را به بیانی فلسفی بلند کنند ، تز بشدت ارتجاعی نسبیت فرهنگی راهم دردنیا اشاعه دادند. نسبیت فرهنگی که امروزلحظات آخرعمرسیاسی خود را سپری میکند، دنیا رابه اقلیت های قومی،ملی، نژادی و مذهبی تقسیم میکند وتحت نام آزادی عقیده وبیان تمامی فرهنگها، سنن و مذاهب راکه مشقت و بدبختی بشر جز ارکان آنهاست را برسمیت میشناسد و حتی پروبال میدهد.
نسبیت فرهنگی یعنی در دهه آخر قرن بیستم (زمان گل کردن این جریانی ارتجاعی) نوار تاریخ را نگهدارید وبگویید فرهنگهایی که تاکنون بوجود آمده اند بس است، باید به همه آنها احترام گذاشت. دراین دیدگاه ظاهرا این فرهنگها که امروز میبینیم ازآسمان نازل شده اند وسرچشمه ای خدایی و ازلی و ابدی دارند، و در پروسه های تاریخی شکل نگرفته اند. درست بهمین دلیل احترام به سنن عقبمانده راهم ضروری میداند. اما متوجه نیست که همین فرهنگ متمدن اروپایی بر آواره های کلیسا و جنایات وحشیانه طبقات حاکم درقرون وسطا ایستاده است. همانطور که فرهنگ اروپایی را به نوع نگرش، نژاد و توانایی اروپایی ها نسبت میدهد و نه محصول چند قرن مبارزه آزادیخواهانه جوامع اروپایی، سنت های عقبمانده ای راهم که حکومت صدهزار اعدام به مردم ایران تحمیل کرده است، خواست خود مردم ایران تصویر میکند. این دیدگاه متافیزیک است و دارد از پروسه های تاریخی عکس میگیرد تا بتواند ازتاریخ آلبومی ازعکسهایی که لازم طبقه حاکم است دربیاورد. یعنی نسبیت فرهنگی پروسه های مادی تاریخی را که پدیده های امروز را رقم زده اند، ازتاریخ خط میزند و باین ترتیب چون برای این پروسه ها ارزش قائل نمیشود، تغییر رانیز از زندگی آدمیان حذف میکند و حفظ وضع موجود را آرمان بشر قرار میدهد و با این شیوه میخواهد از بورژوازی کارت سبز بگیرد.
برای نسبیت فرهنگی، فرهنگ ها مقدم برانسانها هستند. و گویا این فرهنگها بوده اند که انسانها را ساخته اند. وقتی با این متد پیش بروید حقوق انسان راتبدیل میکنید به حقوق مذاهب ، و آزادی انسان برای داشتن هر اعتقادی را تبدیل میکنید به آزادی عقاید (بویژه مذاهب) برای عضوگیری ازانسانها. اسلام نیز چون توسط نیروهای زنده سیاسی نمایندگی میشود و شرایط مساعدی برای عضوگیری دارد تحت حمایت های نسبیت فرهنگی قرار میگیرد. درنتیجه اگر در افغانستان سرمیبرند وسنگسار میکنند، در اندونزی دختران را ختنه میکنند و درایران حجاب سر کودک میکنند، جای هیچگونه نگرانی نیست، "چون فرهنگ خودشان است، خودشان میدانند چه کار میکنند."
همانطورکه میبینیم دفاع کردن از حجاب هم جز فعالیت های طرفداران این تز ارتجاعی میشود. " زن ایرانی خودش دوست دارد حجاب سرکند"، پس باید به عقایدشان احترام گذاشت، زیرا حق انکارناپذیر هرفرد است که هر لباسی را که میخواهد بپوشد. این منبرنشینان نظم نوینی فراموش میکنند که اتفاقا حق انکارناپذیر هرفرداین هم هست که میتواند هرلباسی را که نمیخواهند، نپوشند و اگر شما نخواستن زنان ر ادر خیابانهای تهران و شیرازو اصفهان و دیگر شهرها نمی بینید، بروید ازسران حکومت سوال کنید که طرح مبارزه با بدحجابی را برایتان تشریح کنند. درضمن خیلی جالب است که چند میلیون زن یک سلیقه دارند و همگی تصمیم میگیرند خودرا به شکل دلقکی سیاهرنگ گریم کنند و در خیابانها پرسه بزنند، آیا این چیزی جزگریم اجباری رانشان میدهد؟
نسبیت فرهنگی جلو میایستد و همه نیروهای سیاسی ازدولتهای غربی گرفته تا بعضی سازمانهایی که متاسفانه به خود چپ میگویند هم پشت سر آن صف میکشند و شروع میکنند از حجاب اسلامی به عنوان یک نوع پوشش دفاع کردن. آنها ازاین واقعیت پرده میپوشند که حجاب یک نوع پوشش نیست که هرفرد میتواند انتخاب کند، درواقع حجاب اسلامی را نمایندگی میکند که بقدرت رسیده و سعی دارد فرهنگ عقبمانده خود را درکنار قدرت اقتصادی و سیاسی خود گسترش دهد. مدیای غربی میخواهند این تصویر را درغرب بوجود آورند که حجاب جزئی ازفرهنگ مردم کشورهای اسلامزده است و باین ترتیب باید به آنها اجازه داد که سرکلاس درس با حجاب حاضرشوند، درمیدانهای ورزش باحجاب وارد شوند وغیره. همین هفته اخیر مسابقات فوتبال زنان کشورهای مسلمان را با پوشش اسلامی درتهران برگزار کردند که واضحا نشان میدهد قبل از اینکه یک مسابقه فوتبال درحال برگزاری باشد یک مذهب دارد خودنمایی میکند. شهروند اروپایی که تلویزیون را روشن میکند ومیبیند یک نینجا با نقاب اسلامی در مسابقه تکواندو شرکت کرده تصور میکند که یک اسلامی دارد ورزش رزمی میکند اما کاملا برعکس، این صحنه رزمی کاری را نشان میدهد که دارد برای عده ای اسلام را میفروشد.

Friday 10 October 2008

حجاب و سرنگونی

ایمان شیرعلی
...«بی حجابی ابزار براندازی دین خدا و افراد بی حجاب پیاده نظام دشمنان خدا هستند...»
«... این زرق و برق های بی حجابی ... برای براندازی جمهوری اسلامی ایران است.»
«وقتی زنان بی‌حجاب و آرايش کرده با موی پريشان خودنمايی می‌کنند در دل جوان، ويروس بی‌دينی نفوذ پيدا می‌کند.»
«... علیه بی حجابی قیام کنید.»...
احمد علم‌الهدی، نماز جمعه، 29 شهریور87،مشهد

بی شک بی خریدارترین گفته ها در جامعه ما اراجیف موسوم به خطبه های نماز جمعه اند. با اینهمه به اعتقاد من بعضاً در همين اراجيف ميتوان به بهترين وجهه وحشت اين دژخيمان از بلند شدن بوي الرحمنشان را نظاره کرد.
رژیم اسلامی اولین رژیم استبدادی تاریخ نیست؛ وحشی ترین نوع آن است. طی سی سال حاکمیت سیاه الله در ایران شرایطی به جامعه تحمیل شده که در نوع خود، چه از لحاظ کمّی و چه از لحاظ کیفی، بی نظیر است! خاصترین، کثیف ترین و در عین حال تعیین کننده ترین این شرایط تحمیل حجاب به جامعه بوده است. بدون حجاب وجود رژیمی با ظرفیتی که با آن روبروییم غیر قابل تصوّر است. بدون حجاب رژیم قادر به اعدام در ابعاد بیش از صدهزار نفری نمیبود. بدون تحمیل حجاب جنگ هشت ساله ممکن نبود. کشتارهای دهه 60 غیر ممکن بود. بدون حجاب ولایت فقیه و شورای نگهبان و خبرگان بی خردشان یک روز دوام نمی آوردند. بدون تحمیل حجاب ارازل و اوباشی چون خامنه ای و خمینی ، احمدی نژاد و ملاحسنی و جانورانی از این قبیل توانایی عرض اندام نداشتند. برپایی حجاب خونخواری را تازه ممکن کرد. پیش شرط حضورشان بود. تحمیل حجاب نقطه اوج پروژه سرکوب انقلاب 57 بود.
سی سال از انقلاب مردم و سرکوب وحشیانه آن گذشته! طی این سی سال اعتراضات و مبارزات بیشماری را سازماندهی کرده و مشاهده نموده ایم. با این مبارزات عقب نشینی های متعدّدی را به رژیم تحمیل کرده و اجازه نداده ایم جامعه را آنطور که میخواستند به اسلام ناب محمّدی آلوده سازند. طی این سالها حجاب همواره خط مقدم نبرد ما با رژیم بوده است. انعکاس توازن قوا همواره در حجاب قابل رؤیت است. رژیم از هرکجا که کم می آورد و هرگاه قصد عرض اندام دارد از در حجاب وارد میشود. چرا که به این امر واقف است که تا حجاب اجباری هست رژیم اسلامی سر پاست! به نظر من هم عکس قضیه امکان پذیر نیست. یعنی بعید میدانم اینطور باشد که ما ابتدا رژیم را سرنگون کرده آنگاه بطور مثال در بلندگو خطاب به زنان اعلام کنیم :« رژیم سرنگون شد، حالا می توان حجاب ها را سوزاند!»
وقتی شما صبح از خانه بیرون میروید و در خیابان زنان را اسیر زنجیر حجاب میبینید، میدانید که یک روز دیگر را تحت حاکمیت کثیف رژیم اسلامی بر جامعه آغاز کرده اید. تحمیل حجاب این جلاد ها را سرکار نگه داشته. از اینرو مبارزه با حجاب اجباری در ایران تنها بخشی از جنبش آزادی زن نیست بلکه پیش شرط به مصاف طلبیدن کلیت رژیم است! حجاب امروز تنها سنبل بردگی زن نیست بلکه پرچم رژیمیست که امروز کاپیتالیسم را در ایران نمایندگی میکند. برای ما چاره ای جز تلاش هرروزه برای القای این واقعیت به جامعه وجود ندارد! حجاب برگیران باید بطور مستمر جزء تفکیک ناپذیری از اعتراضات ما باشد. اینها امریکا و اسرائیل نیستند که رعشه به جان این فسیل ها انداخته اند؛ زنانی هستند که سی سال است به حجاب نه میگویند. قبض روح شدنشان از حجاب برگیران زنان در متروی تهران است. جامعه یکپارچه حجاب ستیز است و یکپارچه سرنگونی طلب. حجاب برگیران قطار سریع والسیر انقلاب محسوب میشود.

Tuesday 30 September 2008

ترس سردار از چیست؟

نوید مینائی
طرح امنیت اجتماعی و سرکوب جوانان و زنان در ایران همچنان از طرف حکومت دنبال می شود. هر روز سعی میکنند آنرا غلیظ تر کنند و رنگ و لعاب وحشتناک تری بزنند. حکومت می داند یکی از جنبش هایی که می تواند شیشه عمرش را بر سنگ بزند همین جنبش زنان و جوانان برای آزادی و برابری و خلاصی از شر فرهنگ عقب مانده و ضد زن اسلامی ست. به خاطر همین با چنگ و دندان دارد با زنان و جوانانی که می خواهند آزاد و رها باشند و حکم به رفتن آن داده اند مقابله می کند. البته اسم این مقابله و جنگ علنی "طرح ارتقاء امنیت اجتماعی" ست که همه می شناسیمش.
جوانان را دستگیر می کنند، در خیابان کتک می زنند، آفتابه به گردنشان آویزان می کنند و در شهر می چرخانند و تحقیر و شلاق و حتی اعدام و مرگ با شکنجه از عواقب احتمالی دستگیر شدگان است. زهرا بنی یعقوب را می شناسیم. دختر جوانی که در پارک به جرم حرف زدن با دوستش دستگیر شد و بعد از چند روز جسدش را تحویل خانواده اش دادند، تعداد جوانانی که در این طرح ضد انسانی کشته شده اند و سرنوشت شان نا معلوم است و در بازداشت گاه جهنمی کهریزک نابود شده اند معلوم نیست. این هم به پرونده جنایات جمهوری اسلامی افزوده می شود.
البته این یک سر قضیه است، اعتراضات مردم در مقابل این جنایات هم دارد گسترش می یابد، شروعش اعتراض مردم در آریاشهر و با شعار "حکومت اسلامی نمی خواهیم" بود این اعتراضات مردم دارد زیاد می شود و اتفاقا راهش همین است. آنقدر این واقعیت و تعرض مردم به جمهوری اسلامی برایشان وحشتناک و غیر قابل تحمل است که رسما به زبان آمده اند و می گویند چرا مردم و جوانان در مقابل پلیس مقاومت می کنند.
"جانشین رئیس‌پلیس کشور با اشاره به دستگیری ۹ نفر از سوی ماموران گشت ارشاد در میدان صادقیه تاکید کرد: حتی بر فرض اینکه اقدام مامور پلیس فاقد ارزش‌ها باشد، آن دختر نباید مقاومت کند و دلیلی بر مقاومت در مقابل پلیس وجود ندارد. سردار حسین ذوالفقاری در حاشیه جلسه روسای پلیس امنیت اخلاقی سراسر کشور، درخصوص نحوه برخورد ماموران گشت ارشاد در میدان صادقیه تهران که منجر به درگیری شده است، توضیح داد: به خواهری درخصوص نحوه پوشش تذکر داده شده اما این خواهر با ایجاد سر و صدا مقاومت کرده و در حین انتقال به خودروی گشت ارشاد، از همکاری ممانعت کرده است: به‌طوری‌که با ایجاد سر و صدا، افرادی در محوطه تحت تاثیر این فرد قرار گرفته و با نیروهای پلیس حاضر در محل درگیر شدند و در نهایت با حضور تعدادی از نیروهای پلیس، افرادی که با ماموران درگیر شده بودند، دستگیر شدند."
دقیقا همین که موجب نگرانی جناب سردار پلیس است، باید راهنمای همه ما باشد. راه مقابله با این جنایات جمهوری اسلامی مثل همیشه اتحاد جوانان و مردم با یکدیگر و تعرض و مقابله با حمله پلیس به جوانان و زنان است. هر جا پلیس به جوانان و زنان تعرض کرد نباید بی جواب بماند. بلافاصله با دیدن حمله پلیس به جوانان باید دست به کار شد، باید پلیس را عقب زد و به کمک فرد دستگیر شده شتافت. کافیست تعدادی از مردمی که شاهد این صحنه ها هستند به پلیس نزدیک یا معترض شوند تا حضرات فرار را برقرار ترجیح دهند. تامل و شک و دودلی نباید کرد. پلیس دقیقا نهاد سرکوب آزادی و خواست های انسانی مردم است، نباید اجازه داد مزاحم جوانان و زنان بشود. خودشان دارند میگویند چه باید کرد.

کفش و کاپشن نارنجی!

ژاله آزادی- ایران

مدت زیادی است که تلویزیون جمهوری اسلامی در جهت اهداف این رژیم به تولید برنامه های انبوهی پرداخته است. هر برنامه ای که ساخته می شود در جهت سرکوب و باوراندن دروغ و تحمیل بی حقوقی به مخاطبان است. از پیام های بازرگانی گرفته تا سریال ها و فیلم های تولید شده در شبکه ها. با این وجود تعداد زیادی از هنرمندان و فیلمسازان زیر بار این بازار دروغ و ریاکاری نرفته اند اما متاسفانه با فشارهای زیادی روبرویند. مقاله ، کتاب ، نمایشنامه ، فیلمنامه و آثار هنری زیادی پیاپی از طرف ارشاد رد می شوند، علت کاملا روشن است: هر گونه آزاد اندیشی،افشاگری و شفاف گویی در این رژیم ممنوع است. با وجود اینکه کار کردن در این فضای خفقان آور بسیار مشکل می باشد، افراد زیادی هستند که هنوز هنروخلاقیت و حیثیتشان را به سیاست های کثیف این رژیم نفروخته اند. از جوانان تازه کار تا افرادی که مدت زیادی ست در این عرصه مشغول اند و آثارشان بدون مجوز در حال پخش است. اما متاسفانه افراد کمی به آنها دسترسی دارند . گذشته از این، زندگی عده ای از این دوستان با مشکلات مالی فراوانی روبه روست ، تعداد زیادی پس از پخش آثارشان با تهدید و آزارهای زیادی از سوی جمهوری اسلامی مواجه و مجبور به ترک ایران شده و می شوند. برای مثال اخیرا فیلمساز جوانی به علت ساختن مستندی درباره ی (تجاوز در پایگاه های بسیج جمهوری اسلامی) ، با تهدید زیادی از سوی رژیم مواجه و ناچار به ترک ایران شد و خانواده اش هر بار به بهانه ای مورد تهدید قرار می گیرند. این تنها نمونه بسیار بسیار کوچکی است که اگر بخواهیم همه آنها را بازگو کنیم به اندازه تمام سالهای حکومت این رژیم دیکتاتور به زمان نیاز داریم. و اما در مقابل همانطور که در بالا گفتم تریبون سرکوب و حماقت در حال برنامه سازیست. در نشریه شماره قبل به برنامه شوک که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد پرداختم. این هفته یکی دیگه از این برنامه ها که همان اهداف را دنبال میکند را زیر رو میکنیم.

برنامه پیک هفته،
تولید شده در شبکه استانی اصفهان

این برنامه که مثلا قرار بود تلاشی باشد در جهت بیان مشکلات روز جوانان و ارایه راه حل درست و کارشناسانه برای آن!!! محلی ست برای توهین به جوانان. در برابر هیچ کدام از معضلات، جواب درستی داده نمی شود و بیشتر به برنامه ای برای پیچاندن جوانان تبدیل شده، هیچ گاه پاسخ درستی نه به سوالات مطرح شده در برنامه می دهند و نه حتی به کسانی که در طی مصاحبه از کارشناسان سوال می کنند و همواره با عوض کردن بحث و کشاندن آن به مسایل مذهبی از پذیرفتن واقعیت های جامعه خودداری میکنند و می دانیم که با وجود سدی مانند مذهب دیگر هیچ کس حق اظهار نظر و دلیل آوردن ندارد چون به گفته آخوندها با حکم خدا میجنگد و خیلی راحت پرونده هر چیزی را میبندند.
به عنوان مثال در نخستین قسمت های پخش، بحث درباره ی نحوه ی پوشش ، مدل مو، آرایش، سبک های موسیقی ای که جوانان به آن علاقمند شده اند، تاثیر ماهواره بر جوانان مسلمان ایرانی!!! و اینکه علت آن چیست و برای اسلامی و ایرانی کردن جوانان چه باید کرد؟؟ برای این منظور از فرق سر تا نوک پای جوانان را زیر ذره بین گذاشتند. برای نشان دادن این به قول خودشان مشکل ( کاش مشکلات ایران فقط همین بود) تعداد زیادی از دختر و پسرهایی را نشان دادند که مدل مو، لباس و آرایش آنها مطابق مد روز (و بسیار زیبا) بود و هر چند صحنه کات می شد به کلیپ هایی از شیطان پرستان و حرکات و رفتاری که در زمان خواندن انجام می دهند که برای خیلی از افراد باعث خنده بود. در ادامه این تصاویر سخنان کارشناسان محترمشان را در این رابطه پخش می کردند ( بد نیست اضافه کنم که تقریبا همه ی این کارشناسان از عمامه داران نهان و آشکار بودند که سر سوزنی از مدرنیسم و نوگرایی حالیشان نیست. البته مسلم است چون دیگر چیزی برای مفت خوری و دزدیشان باقی نمی ماند!!!) آنها با بهانه های دهان پر کنی مثله غرب زدگی، مصادیق کفر، مظاهر شیطان پرستی، انحراف از موازین اسلامی و ... تمامی جوانان را محکوم میکنند و در پایان برایشان به درگاه خدا دعا کردند که به راه راست هدایت شوند!!! ( همان راهی که به اندوختن پول در جیب ملایان منتهی میشوند!! ) با تعداد زیادی از جوانان و دانشجویان در محل دانشگاه، مصاحبه شد اما جای شک نیست ، کسانی که با به روز بودن مخالفت کردند و بر نظرات برنامه سازان مهر صحت زدند ، زیر فشار و اجبار بودند، اضافه می کنم که بسیجیان مزدور، بخش بزرگی از مصاحبه شوندگان را تشکیل می دادند که نقل این برنامه شدند و خود شیرینی کردند که ما آنها را عددی به حساب نمی آوریم و گفتن همین نکته از آنها هم زیاد است.
جالب اینجاست که حتی کسانی که برای به روز بودن پوشش خود علت می آوردند، طوری صحبت می کردند که اگه غافل میشدم حتی من را هم قانع میکرد که به روز بودن و خوش تیپ بودن مسخره است. در این برنامه علت به روز لباس پوشیدن، آراستن مو و آرایش کردن این بود:
نیاز به مورد توجه قرار گرفتن از طرف مردم!، پیدا کردن دوست دختر یا دوست پسر و اینکه با این نوع پوشش اغوایش کنیم!، جلو دیگران و دوستانمان کم نیاوریم!، چشم و همچشمی!!!، صرفا برای اینکه از شبکه های فشن دیده ایم، حالا مهم نیست قشنگ باشه یا نه!!، دوست پسر یا دوست دخترم گفته اینطوری باش!!! برای لجاجت با خانواده!و...
اما هیچکدام از اینها علت نیست اگر هم باشد باز هم کسی حق ندارد برای دیگری محدودیت ایجاد کند، انسان زیبایی را دوست دارد، هرکس باید حق داشته باشد آنطور که می خواهد بپوشد، راه برود، بخورد و رفتار کند، ولی می بینیم که در جمهوری اسلامی حتی کوچکترین و ابتدایی ترین آزادی ها به هیچ گرفته می شود. جمهوری اسلامی زنان و دخترانی میخواهد که فقط یک چشمشان از چادر سیاه بیرون باشد ( آن هم برای اینکه به در و دیوار نخورند و گر نه همین هم باید زیر چادر می رفت!!!) و پسران و مردانی که ظاهری داشته باشند شبیه برادران بسیجی و رئیس جمهور خوش تیپشان احمدی نژاد که دیگر زبانزد خاص و عام در سراسر دنیا شده و اساسا آبروی همه را خرید و همه را روسفید کرد!!
هم چنین علت علاقه ی افراد به داشتن ماهواره را عواملی می دانستند چون:
همه دارند ما هم باید داشته باشیم تا کم نیاوریم ( باید از همان همه بپرسیم که چرا ماهواره دارند!)، برای دیدن برنامه های سکسی، برای شبکه های مد و...
شاید علت عده ای همین باشد اما باز هم به کسی مربوط نیست. در جواب این سوال که خود سازنده های برنامه علتش را خوب می دانند باید گفت ما همگی علاقه و نیاز داریم به ارتباط با جهانی گسترده، به دست آوردن مستقیم و بیواسطه اطلاعات، اخبار و آگاهی به روز در دنیا بدون سانسور و پیچوندن های رژیم متحجر اسلامی و هزاران موضوع متنوع که در تی وی جمهوری اسلامی حتی یکصدم درصد آن نیز نتنها به چشم نمی آیدبلکه وارونه تحویل بیننده داده میشود. ما علاقه ای به دیدن برنامه های مزخرف تی وی ایران نداریم که همگی سطح فکری و بار اطلاعاتی بسیار پایینی دارد به طوری که سراسر آن توهین به فهم و شعور مخاطب است و در ماه های اسلامی به خصوصی مثل محرم و رمضان و ... این توهین و خرافات گری و غرق شدن در مضامین دینی به اوج می رسد. حتی برنامه های علمی (به استثنای برخی تولیدات شبکه4) به دلیل مدت زمان کم و نبود کارشناسان متخصص و حرفه ای ، توان راضی نگه داشتن مخاطب را ندارند.
خوشبختانه اغلب جوانانی که این مضحکه را دیدند با اس ام اس هایشان این همه توهین را بی جواب نگذاشتند و بیداری و اعتراض خود را اعلام و دیدن این برنامه را محکوم نمودند. این برنامه سریع مخاطبان جوانش را از دست داد و کسانی که ماندند منتقدین هستند و افرادی که هنوز هم باور نکرده اند که هر آن چه در رسانه های جمهوری اسلامی ساخته و پرداخته می شود زاییده ذهن مریض و سرکوبگر این رژیم و کارگزاران سودجوی آن است..
چه بی رحمانه حتی ابتدایی ترین آزادی ها از افراد گرفته می شود، در جایی که دانشجو به دلیل پوشیدن کفش و کاپشن نارنجی اجازه ورود به دانشگاه را ندارد، صحبت از آزادی بیان در رسانه های آن مثل گفتن جوک است.
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی و برابری

Thursday 18 September 2008

چند سوال ساده

ژاله آزادی- اصفهان
وقتی همه آدمهای قبیله الف بت پرستی یا ستاره پرستی میکردند، به اونهایی که هم رنگ جماعت بودند می گفتند دین دار و به کسایی که غیر از اونها بودند می گفتند بی دین. که بنا به حکم اونچه که مورد پرستش بود، و نمی دونم اینو به چه زبونی به پرستنده هاش رسونده بود، باید سر به نیست میشدند. حالا به هر شکلی که شده و اغلب به فجیع ترین شکل ممکن. از کوه پرتش کنن تو یه دره عمیق ، یه تخته سنگ بندازن روش ، دست و پاشو بکشن و ... اوضاع کسی که از این دین یا مسلک بر میگشت هم همین بود. در واقع به مراتب ازین هم بدتر. چه آدمهایی که به خاطر یه دین به بدترین شکل کشته شدند : گالیله ، ژاندارک ، آنا ، ماریا ، منصور حلاج ، حسنک وزیر و... اینا قصه نیست...
اصلا دین یعنی چی؟ اینو همه میدونیم که اگر یه روش زندگی رو حتا اگه بد ترین و کثیف ترین روش باشه ، بخشی از جامعه ای قبول کنند و بعد یه پیوند راست یا دروغین به یه منبع دست نیافتنی بدهند اون وقت میشه دین، تازه اونم آسمانی !!!
و اما سود این دین چیه که قبول میشه؟ تنها سودش اینه که یه عده آدمیزاد ساده لوح رو جمع کنی و از سادگی شون سوء استفاده کنی و بچاپیشون هر کاری که دلت می خواد بکنی و بگی : این روش درست زندگیه برای زندگی ابدی...
ولی من مطمئنم که اگه دنیای دیگه ای هم وجود داشته باشه تو با خوب زندگی کردن توی این دنیا هم میتونی اون جا تا ابد توی بهشت راحت باشی نه اینکه چاپیده بشی (1 مثال : قابل توجه کسانی که پول میریزن توی این امامزاده ها به گمان اینکه به بدبختا میرسه غافل از اینه اینا یه راس میره تو جیب روحانیون گرامی!!! و گردنشونو کلفت تر میکنه !!! ) بدان که اینا دارن شیرتو میدوشن واستثمارت میکنند ، داری واسشون کار میکنی ، و آخر سر هم از پوست و گوشت و استخونت میزنن به تنشون ... حالا هی از خیر دنیا بگذر واسه یه آخرت نامعلوم.
به یه چیز جالب توجه کردین تا حالا ؟
این بنده های به اصطلاح خودشون مومن خدا میگن : دین خدا یکی است . حالا من یه سوال دارم اگه واقعا دین خدا یکیه چرا تا یکی میخواد دینشو عوض کنه پدرشو در میارین و حکم ارتداد میدین؟ غیر از اینه که از تعداد برده های گوش به فرمانتون کم میشه و گرنه ترسی نبود نه برای تو و نه برای خداوندت. یا مثلا دین خدا یکیه و همه ی ادیان یکی هستند، ولی من نمی دونم چرا خدا توی چند تا ادیانش گفته زن فقط یکی ولی توی اسلام گفته برو تا 4 تا دائم زن بگیرو حالشو ببر، بی نهایت هم موقت صیغه کن و در ضمن عدالت رو هم رعایت کن ، بله این یکی از مصداق های یکی بودنه دین خداست اینا فقط چند تا مثال بود برای درک مسئله ، کسی که میگه میشه عدالت رو رعایت کرد به جز وراجی کار دیگه ای نکرده آخه کدوم زنی هست که حتی اگه شل و کور و نازا و کچل و ... باشه از ازدواج همزمان همسرش احساس توهین به خودش نکنه، به نظر من این بزرگترین بی عدالتیه و این چه خداییه که این نادیده گرفتن و تجاوز به حقوق زنان را بی عدالتی نمی دونه ؟؟؟
چرا همه فرستاده های خدا مرد بودن مگه زنا چه عیبی داشتن ؟؟؟
باید آگاه بود چرا وقتی میشه با وجود عقل درست فکر کرد و تصمیم گرفت ، خوب رو از بد تشخیص داد ، چرا باید اسیرچیزی شد که جز اسارت و گرفتن آزادی هات چیزدیگری برایمان نداشته و نخواهد داشت ؟؟؟