Sunday 22 June 2008

نوزادی که متولد شده حالا جوان پر قدرتی شده است

متن سخنرانی افسانه وحدت در کنفرانس الترناتیو در شهر کلن آلمان
از این که به این کنفرانس دعوت شدم تشکر می کنم و خوشحالم که امروز در اينجا با شما هستم.
فرصتی چندان زیادی برای سخنرانی ندارم و در همین وقت کوتاه دوست دارم توقعی که از این کنفرانس دارم را همینجا در آغاز مطرح کنم. تردید ندارم که همه ما می خواهیم کاری بکنیم٬ مشکلی را از سر راه برداریم. اینکه ما امروز چه تصمیمی میگیریم و برای به ثمر رسیدن این مبارزات چه نقشه و طرحی را روی میزکار این کنفرانس میگذاریم٬ میتواند آنرا به يک اتفاق مهم در راه مبارزه برای آزادیخواهی و سکولاریسم بدل کند. تحولی تاریخی بسازد٬ برای میلیونها انسانی که گرفتار تهدیدهای ارتجاعی اسلامی هستند٬ امیدی ایجاد کند٬ راه حلی بیافریند و جهت صحیح را برای مبارزه ای جدی نشان دهد.
حتی یک مشاهده ساده نشان میدهد که آپارتاید جنسی در کشورهای اسلام زده بیداد میکند! قوانین ارتجاعی اسلامی را به ضرب و زور ارعاب و شکنجه، زندان و کشتار به جامعه تحمیل میکنند. زنان سنگسار می شوند، مورد تجاوز قرار می گیرند٬ چون ناموس خانواده اند توسط مردان خانواده به قتل می رسند. دعادختر بچه ۱۶ ساله با تائید قانون٬ با ضربات مشت و لگد و پرتاب سنگ زجرکش می شود، دختر بچه ها از ۶ سالگی شرعأ به ازدواج مردان ۳۰ سال مسن تر از خود در می آیند و مورد تجاوز، شکنجه و اذیت و آزار جنسی دائمی قرار می گیرند. دست و پای مردم را با شمشیر و تبر در روز روشن در میدانهای عمومی در کشورهای اسلام زده قطع می کنند و صدها جنایت آشکار و نهان دیگر روزانه جامعه را خون باران می کند و این مدار وحشت همچنان ادامه دارد.
ما از خودمان هزاران بار می پرسیم علیرغم این همه فجایع پس چرا هیچ چرخی از گردش نمی ایستد. چرا در این دنیای پیشرفته و متمدن نمی توان به این وحشیگری ها خاتمه داد!؟ دولتهای غربی که خود را مظهر تمدن و دموکراسی می دانند با وحشيگریهای اسلامی ــ قرون وسطايي٬ چرا تسویه حساب نمی کنند؟ چرا نهادهاي بين المللي مثلا سازمان ملل و پارلمان اروپا از کشورهائی که سنگسار جزو مجازاتهای قانونیشان است نمی خواهند که این وحشیگری را ملغي اعلام کنند؟ ارتباطات سیاسی خود را با این دولتهای خونریز قطع یا محدود نمیکنند!؟
حقیقت این است که اسلام در جهان معاصر٬ پديده اى صرفا مذهبی نیست. پديده اى سياسى و محصول معادلات سياسى جامعه بورژوائى و جدال طبقاتى ايندوره است. این پدیده ارتجاعی با دخالت و حمایت غرب در خاورمیانه در جدال با چپ برپا شد با حمایت غرب ماندنی شد. مذهب و جامعه طبقاتی لازم و ملزوم هم هستند. مذهب همیشه این رسالت را داشته است تا فقر را توجیه کند تا به طبقات اجتماعی مشروعیت بدهد. بورژوازی معاصر هم از این امر جدا نیست. نه تنها مشکلی با آن ندارد بلکه تقویتش هم میکند.
دولتهای غربی سیاستها و مماشات خود با جریان اسلام سیاسی را پشت سیاست و تز نسبیت فرهنگی پنهان می کنند٬ سازش و مدارا با دولتهای اسلامی را با این ترفند بشدت ارتجاعی توجیه می کنند. با این تز٬ فرهنگ اسلامی را که بزور شلاق، شکنجه و زندان به مردم تحمیل شده فرهنگ مردم این کشورها می دانند و می گویند زنان در اين جوامع و با اين فرهنگ و با اين سنتها، ميخواهند که سنگسار شوند و ميخواهند به ازدواج اجباري تن دهند و يا ميخواهند بدليل دفاع از ناموس خانواده به قتل برسند. سنگسار و يا ختنه زنان و قتل زنان و دختران بعنوان يک بخش فرهنگ و سنتهاي مردم اين جوامع مطرح ميشود.
با همین متد دول اروپائی باب رابطه با جمهوری اسلامی را برای مردم کشوهای خودشان توجیه میکنند٬ جمهوری اسلامی را نماینده مردم ایران می دانند و کشور ایران را اسلامی قلمداد میکنند. رسما درادبیات دیپلماسی شان از کشورهای اسلامی نام میبرند. ما کشور اسلامی نداریم! اما حاکیت و دولتهای اسلامی داریم که دنیا از گند تعفنشان به ستوه آمده است. کشور ایران اسلامی نیست. حکومت اسلامی با کشتار و سرکوب روی کار آمد و با مقاومت شدید مردم مواجه شد. همین دولتهای غربی جانیان اسلامی حاکم بر ایران را دعوت می کنند ٬زیر پایشان فرش قرمز پهن می کنند و هر روز با برپا کردن بهانه ای این رابطه چندش آور را رنگ و لعاب میزنند. همه شما از سناریوی بیشرمانه گفتگوی تمدنها مطلع هستید٬ کنفرانس برلین را بخاطر دارید.
بنابراین٬ کلاسهاي تدريس قرآن در قلب اروپا کماکان میتوانند از تروریسم اسلامی تا ناموس پرستی و آپارتاید جنسی را در کشورهای اروپایی سازماندهی و رهبری کنند! دست اندازي و نفوذ مذهب و اسلام سياسي در مراکز زندگي و فعاليت مردم در قلب اروپا تقویت شود. در کشور سوئد٬ مدارس تربیت امام و مجتهد از جیب مردم و با خرج دولت دائر شود! دولت سوئد هم مثل سایر کشورهای اروپائی گروههای اسلامی و مجتهدین اسلامی را نماینده مردم مهاجر می داند و می خواهد مشکل قتل های ناموسی و دیگر مشکلاتی که بسیاری از مهاجرین در سوئد را گریبانگیر کرده با تربیت امام سوئدی حل کند. به این ترتیب تحقیر و زورگوئی به زنان و جرائم ناموسی را قانونی خواهند کرد.
ما باید از چه دفاع کنیم و این کنفرانس چه چیز را باید مقابل چشم جهانیان بگیرد!؟ پیام ما به جهان مضطرب و نگران چه باید باشد؟
بخش عظیم مردم دنیا فقر را نمی پذیرند، جنگ نمی خواهند، به راسیسم و قوم پرستی گردن نمی گذارند٬ بشریت متمدن علیه بازگشت مذهب و دخالت مذهب در زندگی افراد است. انسانهای سکولار و آزادیخواه با مدارس مذهبی برای کودکان مخالفند، حجاب کودک را تحقیر و دست اندازی به حقوق کودک می دانند و خواهان برچیدن گنداب مذهب از آموزش و زندگی کودکان هستند. علیه ناموس پرستی و خواهان برابری مطلق زن و مرد هستند و این پرچمی است که اکس مسلم بلند کرده. اکس مسلم خود را نماینده این مردم درمقابله با ارتجاع هار اسلامی می داند. بخش معترص جنبش اعتراضی و سکولار این مردم است.
اکس مسلم در مقابه با این دید دول اروپائی که هویت انسانها را بر اساس مذهبشان می سنجند وهمه مهاجرینی که از خاور میانه می آیند را مسلمان می بینند و گروه های مرتجع اسلامی را نمایندگان این مردم می دانند و مماشاتشان را با اسلام سیاسی توجیه می کنند.ایستاده است.
ما در این کنفرانس باید اعلام کنیم که در وسط میدان مبارزه با ارتجاع اسلامی می خواهیم بایستیم و جنگی را که مدتهاست آغاز کرده ایم به فرجام نهایی برسانیم. همه جهانیان امروز باید متوجه شوند که نوزادی که متولد شده حالا جوان پر قدرتی است و این فقط یک معنا دارد٬ ما باید طرف حساب رسمی این دولتها باشیم. نقش ما تاکنون مانند گروه فشار بوده است. این دیگر برای ما بشدت ناکافی است. اکس مسلم باید رسما از جلد گروه فشار بیرون بیاید و مدعی اصلی سکولاریسم و مبارزه با مذهب شود. این تصمیم؛ این کنفرانس را تاریخی خواهد کرد!
بنابراین باید چنین محاسبه کنیم که طی یک پریود تعریف شده فعالیت چند نهاد مذهبی به خاطر حضور پر قدرت ما تعطیل شده است. چند دولت اروپایی از مواضع خود در مماشات با جریانات اسلامی عقب نشسته است.
اینها آروزهای محال نیست. این نقشی است که ما باید ایفا کنیم. میلیونها مردم در جهان به چنین تشکلی نیازمندند! چشم براه تولد چنین غولی هستند. ما سرمایه و ابزار این مبارزه را داریم! خودمان! جبهه سوم٬ جهان متمدن! این سرمایه ماست! متشکل کردن و بمیدان آوردن همین نیرو ما را از گروه فشار به یک جریان قدرتمند سیاسی بدل خواهد کرد. ما نمیتوانیم وحق نداریم بیش از این میلوینها قربانی جهالت مذهبی ــ اسلامی را منتظر بگذاریم. جبهه های اصلی نبرد چشم به راه ماست.
با توجه به حضور ما نباید مذهب در زندگی مردم دخالت کند. نباید حتی یک مدرسه مذهبی در اروپا تاسیس شود. حجابی بر سر دختر بچه ای برود٬ ناموس پرستی کور٬ جان زنان و دختران را بگیرد. میدان سنگساری برپا شود!
باور کنید تا همین جای کار هم٬ ما چشم امید میلیونها انسانیم. این کنفرانس این نقش تاریخی را خواهد پذیرفت.*

Wednesday 4 June 2008

اصلاح قانون برچیدن نظام ضد زن؟ ضرورت اتحاد برای حذف همه ی قوانین زن ستیز اسلامی ...

رها سرشار، ایران

شغلم ایجاب می کند از کنار هیچ اتفاقی بی تفاوت نگذرم . روزنامه نگاری از خبرنگاری جدا نیست و یک روزنامه نگار موفق برای ارائه ی کار بهتر، لازم است که خبرنگار خوبی هم باشد و برای دقیق دیدن رویداد ها و تحلیل آن ها به چندین چشم مسلح باشد . خوب ببیند ، خوب بشنود و خوب حس کند . اعتراف می کنم که این روزها کار برایم سخت تر از گذشته است . این روزها دردها ، ناهنجاری ها و سختی ها بیشتر شده است و برای دیدن آنها کافی است به هر گوشه ای چشم بگردانی و این یعنی کار خبرنگاری و تهیه ی خبر آسان شده اما تحمل دیدن رنج مردم و گرفتاری هایشان سخت است و گاه ناممکن . تصمیم گرفته ام از این پس در هر شماره ی نشریه ی سازمان جوانان کمونیست که آن را بسیار دوست دارم به نوشتن دردهایی از بی شمار دردهای مردم بپردازم که به واسطه ی قانون های نخ نما ، کهنه ، سنتی و ضد انسانی گریبان گیر مردم شده است و برای رهایی از آنها به حرکتی عظیم و آگاهانه نیاز است . چهارشنبه ی هفته ی پیش برای انجام کاری به دادگاه رفتم و چون عجله نداشتم به جای ایستادن در راهرو و چشم انتظار نوبت ماندن روی یک صندلی نشستم تا صدایم کنند و از آنجایی که دادگاه های ایران هیچ حساب و کتابی ندارد می دانستم ممکن است کارم آن روز و شاید آن هفته انجام نشود گوشی گذاشتم و یکی از سخنرانی های حکمت را روی پلیر گوش کردم . نیم ساعتی گذشته بود که زنی کنارم نشست . زنی چادری با صورتی که پیدا نبود و بچه ای که از گردنش آویزان بود . بچه ساکت بود و چشم هایش هم به زور باز بود . زن نگاه حسرت باری به من کرد و آرام بر جای ماند . لحظه ای بعد مردی صدایش زد و او رفت و چند کلمه حرف زدند . لرزش دستان زن توجهم را جلب کرد . گوشی ها را در آوردم تا بشنوم چه می گویند . مرد گفت : تو رفتیم تو حرف نمی زنی ، فقط انگشت می زنی و میایی بیرون . اشک زن جاری شد و چادرش که کنار رفت جای زخم و آسیب را روی صورت جوانش دیدم . مرد رفت و زن باز کنار من نشست . راستش دیدن زن هایی مانند او برایم عادی بود اما این زن جوان تر از آن بود که بتوانم کنجکاوی نکنم و نپرسم برای چه آمده ای ؟ نگاهم نکرد . گفت : آمده ام رضایت بدهم شوهرم زن بگیرد ! چشم هایم گرد شد اما او ندید ! گفتم : چرا ؟ گفت : از روستایمان با کتک آورده مرا ! ساکت شدم اما باز نتوانستم . گفتم : چه کاره است ؟ گفت : بنا ! گفتم : پس در آمد همیشگی ندارد . گفت : هیچ در آمدی ندارد . گفتم : پس چه می کنید ؟ چه می خورید ؟ گفت : یازده سالم بود که زنش شدم . بنا بود. صیغه اش ماندم تا شانزده سالم شد و دو تا بچه داشتم که عقدم کرد . سرکار نمی رود و با برادرانش گاهی چیزی می دزدند و می فروشند دیگر بنایی هم نمی کند . گفتم : الان چند ساله ای؟ گفت : هجده ساله ام ! گفتم : زن دوم می خواهد ؟ گفت : آره ! دختر عمویم را می خواهد . آه از نهادم بر آمد و گفتم : رضایت نده ! نگاهم کرد . جای زخم ها بیشتر معلوم شد . بی اختیار به یاد فعالین کمپین یک میلیون امضا افتادم و امضاهای اینترنتیشان ... این زن نان شب نداشت بخورد چه رسد به دسترسی به اینترنت و امضای کمپین برای تغییر قانون ها ! به فرض جمع آوری یک میلیون امضای زن روشنفکر و کارمند و معلم و ... فردای کامل شدن امضاها یکی از همین سردارهای سرکوب کننده ی مردم که پوتین بر گلوی مردم به اسم مبارزه با اراذل می گذارند و عقده های درونی شان را ارضا می کنند و گاه و بیگاه هم از بغل زن های بیچاره ای که برای امرار معاش به دلیل مشکلات عدیده ی اقتصادی ناشی از حکومتی سرمایه دار بیرون می کشانندشان و چند روز بعد هم ارتقا مقام می گیرند و در یک سمت بالاتر شروع به چپای مردم می کنند ، امضای سه میلیون زن چادر به سر بسیجی را تقدیم مجلس فرمایشی و مسخره شان شان می کنند که از همه ی قوانین راضی هستند و کاشته های کمپین یک میلیون امضا بر باد می رود و خوش بینانه هم که نگاه کنیم و باور کنیم که هدفشان آموزش چهره به چهره برای اطلاع زنان از حق و حقوقشان است ، این زن و امثال او که کم هم نیستند و بی اجازه ی شوهرشان حق باز کردن در خانه را ندارند چه رسد به مطالعه ی دفترچه ی کمپین !!! چگونه از قوانین مطلع شوند ؟ به فرض مطلع شدن هم چه کمکی به بهبود شرایطشان می کند ؟ اصلن قوانینی که همه اسلامی و دینی است و واضعان و مجریان آن مردانی هستند که زن را جز برای ارضای شهوت پایان ناپذیرشان که با چهار زن عقدی و چهل صیغه ای هم سیرابی نمی شود و رتق و فتق امور خانه شان و پنهان ماندن در پستوی خانه نمی خواهند ! اصلاحشان چه گامی برای بهتر کردن وضع زندگی زنان در ایران بر می دارد ؟ مگر مشکل دیه ی برابر و ارث برابر و ... است که با اصلاح قوانین ضد زن بتوان به جایی رسید ؟ قوانین جزایی ، مدنی ، خانواده و ... همه و همه بر اساس احکام اسلامی نوشته شده است که جز در جهت سلطه ی سرمایه داری بر مردم هیچ هدف و منشایی ندارد ... در این فکرها بودم که صدایم کردند و گفتند : مسوولی که باید به کار من رسیدگی کند یک هفته مرخصی گرفته و نیست ! پرسیدم : جایگزین ؟ گفتند : ندارد ! گفتم : چرا الان می گویید ؟ من سه ساعت است اینجا هستم ! در به رویم بسته شد و فهمیدم که وقت من کمترین اهمیتی برای جناب منشی ندارد ! اما از آنجایی که برای خودم مهم بود دوباره در زدم و گفتم : کار من را به شعبه ی دیگری بدهید تا انجام شود . با اخم گفت : نمی شود ! گفتم : چه طور میشود که کارمند شما بی جایگزین یک هفته برود و کار من انجام نشود ! اما نمی شود پرونده ام را بدهید به یک شعبه ی دیگر ؟ او گفت و من گفتم و دیدم با قانون مداری کار از پیش نمی برم صدایم را بلند کردم و بلند بلند برایش توضیح دادم که من مسافرم و کارم باید همین هفته انجام شود . سرها یکی یکی از اتاق ها بیرون آمد و زمزمه ها بلند شد که چه زن بی حیایی است و من هم بلند برایشان توضیح دادم که چه طور وقتی یک مرد داد می زند عیب نیست اما من !!! کوتاه نیامدم و ادامه دادم . بعضی ها که می شنیدند چه می گویم دفاع می کردند و ازاتفاقات مشابه شان می گفتند . ظهر شده بود و وقت نماز و ناهارشان ! که در مقابل چشمان من ! همان کارمندی که یک هفته !!! رفته بود مرخصی از اتاقش آمد بیرون ! در حالی که جوراب هایش روی شانه اش بود و می رفت برای وضو و ... از فرط عصبانیت نمی دانستم چه کنم ! جیغ و دادم که به هوا رفت خواستند از دادگاه بیرونم کنند که نرفتم ! کسانی که از قبل می دانستند چه شده برای انجام کار من به آنها اعتراض کردند . ترس را در چشمان کارمندان می دیدم . تعداد زیاد شده بود و من ماندم و با داد و هوار خودم و بقیه کسانی که آنجا بودند و دل پری هم داشتند ، مجبورشان کردم کارم را انجام دهند ! وقتی بیرون می آمدم راضی بودم که در چارچوب های ضد بشریشان محصور نمانده ام و از ترس شنیدن حرف هایی متحجرانه و عصر حجری صد من یه غازی که می گوید زن نباید بخندد و تبسم هم نکند و سیاه بپوشد و در مطبخ بماند و مرد صدایش را نشنود که بی مقدمه تحریک نشود و به گناه نیفتد ، کارم را رها نکرده ام ! اما در فکر آن زن و بچه اش بودم که نه می تواند وکیل بگیرد نه خانوم شادی صدر و نه شیرین عبادی حتی از وجودش هم خبر ندارند و آمده بود به زور انگشت بزند که شوهرش زن دیگری بگیرد و خودش هم نه آتیه ای داشت و نه ... به یاد آوردم که مجلس فرمایشی و خودی آقایان تصویب کرد که در صورت داشتن تمکن مالی ، مرد می تواند اقدام به گرفتن زن دیگری کند بدون آنکه ... حالا سوال من این است : آیاد باید برای تغییر این قوانین دست به کار شد یا برای حذف و پاک کردن آنها ؟